مسافر متفاوت جاده ها
عصر خودرو : روزنامه جام جم در صفحه جامعه نوشت:کارمند سابق اداره پست و تلگراف، بازرس سال های دور مبارزه با گرانفروشی، راننده قدیمی پیکان تاکسی های تهران، 30 سال پیش با همه این شغل ها خداحافظی کرد تا بنشیند پشت رل کامیون های چادردار و براند در جاده های کشیده شده روی خاک که این ور آب ها را به آن ور آب ها وصل می کند و بار و مسافرش را می رساند به سرزمین های پر از عجایب و دیدنی.
Wednesday 13 May 2015 - 10:04:00
به گزارش پایگاه خبری«عصرخودرو» به نقل از ایرنا، این گزارش که در روز چهار شنبه بیست و سوم اردیبهشت به قلم مریم خباز انتشار یافته، می افزاید:30 سال رانندگی ترانزیت، موی میرصالح موسوی نژاد را سفید کرده، دندان هایش را ریخته و طراوت جوانی را از او گرفته، اما در عوض تجربیاتی در کوله بارش گذاشته که بزودی قرار است کتابی شود برای شرح ماجراهای رانندگان ترانزیت و لغت نامه ای شود برای آموزش سودمندترین لغات زبان آذری به فارسی.
عشق به رانندگی یک جور حس غریب است که در دل بعضی ها می جوشد و آنها را می کشاند به دل جاده ها، شوری که بی علاقه ها به رانندگی درکش نمی کنند و پوزخند می زنند به ساعت ها زل زدن به جاده و تنها راندن در کوه و کمر و بیابان و دشت. ولی عشق جاده ها عاشق این بیدارماندن ها، دنده جازدن ها، همنشینی با جاده ها و نفس کشیدن در شب و روزهای متفاوت زیر گوشه ای از آسمان خدا هستند حتی اگر خسته شوند، دلشان هوای وطن کند و در کشورهای غریب گاهی ناملایماتی ببینند.
تجربیات اروپا
چرت زدن ممنوع، خستگی قدغن؛ این قانون جاده های اروپاست. میرصالح در 30 سالی که در جاده های قاره سبز رانده، راننده ای را ندیده که چرت بزند یا از شدت خواب آلودگی کج و معوج براند و خطرآفرینی کند. جاده های اروپای متحد به نقل از او راه های آسفالته آینه مانندی است که نه چاله چوله دارد و نه آن خرابی های جاده های وطنی را که جلوبندی قدرترین خودرو ها را نابود می کند و اعصاب راننده و سرنشینان را خرد، در عوض اینها جاده هایی روشن است با ایمنی بالا که راننده ها فقط 8 ساعت در روز اجازه راندن در آن را دارند، آن هم به شرط نیم ساعت استراحت در ازای دوساعت رانندگی. نه که اینها فقط حرف باشد و تاکیدات کاغذی و بدون اجرا، که در جاده های تزانزیت اروپا چشم های متعددی رانندگان را می پاید که مبادا استراحت نکرده به دل راه بزنند و پلک های سنگین و خواب آلوده شان برای مسافران جاده خطرآفرینی کند. همه جاده های اروپا یک طرف و راه های آلمان یک طرف، این تقسیم بندی میرصالح است وقتی از مقررات سفت و سخت و بدون تخطی این کشور می گوید و روایت هایی تعریف می کند از اجبار همه رانندگان ورودی به آلمان که باید قبل از عبور از مرز، خودرویشان را بشویند، نقص فنی اش را برطرف کنند و لاستیک های ساییده و کم عاجشان را تعویض کنند.
رشوه در اروپا ممنوع است و راننده ای پرتردد همچون میرصالح این را با گوشت و پوستش لمس کرده است. عبور و مرور کامیون از جاده های این قاره در روزهای تعطیل ممنوع است و با هیچ اشاره و گوشه چشمی این ممنوعیت تغییر نمی کند، حتی اگر راننده ای مثل او باشد که سال ها پیش برای رساندن خود به سفره هفت سین و لحظه تحویل سال عجله داشته باشد. پلیس ایتالیا وقتی او را در جاده جنوا گرفت جریمه ای سنگین برایش نوشت که با اعتراض میرصالح، پلیس تهدید به دستگیری اش کرد، گوشه ای از تجربیات متفاوت رانندگان ترانزیت است. پلیس بینای بدون اغماض و بی تعارف، پلیسی است که فقط قانون و قانون شکنان را می شناسد. اما این پلیس ها اگر کمکی از دستشان برای راننده ها برآید، دریغ نمی کنند و راننده های ایرانی هم نه به عنوان رشوه که به رسم تشکر، مشتی پسته خوش طعم ایرانی به آنها پیشکش می کنند که پلیس ها نیز با کمال میل آن را می پذیرند.
پسته ایرانی همیشه کار راه انداز است، از بس این محصول خوشنام است و پرطرفدار، در کنارش نیز خرمای ایران که گنجی شیرین است برای سرزمین ما. میرصالح در این 30 سال از این پسته ها و خرماها زیاد به اروپا رسانده، بویژه به روسیه که خریدار کشمش و ماکارونی ما نیز هست، به سرزمین سرما و یخ که در آن انار ایرانی، گران ترین و محبوب ترین میوه آنجاست.
جنگ و معطلی های طولانی
راندن در جاده ها، دیدن زیبایی های دنیا، همکلام شدن با مردمان، آشنا شدن با فرهنگ ها و دیدن آن روی سکه زندگی، قسمت خوب ماجرای رانندگی در جاده های ترانزیت است. اما آن سوی این چهره، سختی، معطلی، خطر، حتی جان وسط گذاشتن است. در سال های جنگ تحمیلی، میرصالح و صدها راننده مثل او راه مناطق جنگی را پیش می گرفتند و محموله های کمکی را می رساندند به خطوط مقدم ؛ قایق های مورد نیاز در جزیره مجنون و پل های شناورش را میرصالح به دست رزمنده ها رسانده است. جنگ در کشور ما سال هاست تمام شده، اما در نقاط مختلف جهان از سال ها پیش درگیری ها ادامه داشته و هنوز هم ادامه دارد که ناخواسته رانندگان ترانزیت نیز درگیر این جنگ ها می شوند.
میرصالح ما را می برد به درگیری های زاگرب به کرواسی که سال ها قبل پایتخت این کشور اروپایی را درگیر کرده بود و راننده ها مجبور بودند روزها با ترس در جاده ها توقف کنند و شاهد ویرانی ها باشند: «بمباران ها را به چشم می دیدیم، بیشتر ساختمان ها ویران بود، پل ها کنده شده بود.»
خوشبختانه کامیون داران ایران از این جنگ جان سالم به در بردند، اما زمان گذشت تا میرصالح گذرش افتاد به روسیه، درست در زمان درگیری های این کشور با جدایی طلبان چچن: «زمستان بود و سرمای سخت، در حال عبور از قلمرو چچن بودم که راه را بستند. مردانی را دیدم سرتا پا آبی پوش و مسلح. زبانشان را نمی دانستم اما بین آنها کسی بود که آذری می دانست. به او گفتم ایرانی ام و با جنگ کاری ندارم، او رفت و حرفم را به فرمانده اش منتقل کرد. بعد مرا بردند بین خودشان، آن روز ناهار مهمان چچنی ها شدم، کارهایشان جالب بود، نوشابه را با هفت تیرشان باز می کردند.»
اما همیشه جنگ سد راه راننده های جاده ها نیست که اعتراض های متعدد در اروپا تاکنون ایرانیان زیادی را در کامیون هایشان روزها و شب های متوالی معطل کرده است: «یادم هست به خاطر اعتراض کامیون داران در یونان 10 روز در جاده ماندیم، مدتی بعد هم کشاورزان اعتراض کرده بودند و مجبور شدیم 2 هفته در راه بمانیم. راننده های تنها در جاده های ترانزیت معطل می مانند مثل ما که از ایران انفرادی اعزام می شدیم، اما راننده های کشورهایی که شرکت های بزرگ حمل و نقل دارند اصلا معطل نمی شوند، مثل کامیون داران آلمانی که بابت تاخیرها از کشور میزبان خسارت می گیرند.»
با وجود همه اینها عشق به دیدن دنیاهای تازه، راننده ها را همچنان به جاده ها می کشاند و این بهترین فرصت است برای دیدن زوایای آشکار و نهان فرهنگ ها، آشنایی با ملل مختلف و البته فراگیری زبان آنها.
میرصالح سال هایی که به ظاهر حامل محموله های ایرانی به کشورهای دور و نزدیک بوده، شاگردی زبان آموز نیز بوده که به کمک زبان انگلیسی که از زمان کارمندی اش می دانسته، زبان های آلمانی و روسی و اندکی ایتالیایی را نیز آموخته و بر ترکی استانبولی و زبان آذری های روس مسلط شده است: «برای یادگیری هر زبان ابتدا کلمات مورد نیاز را یاد می گرفتم و سعی می کردم آنها را در جای مناسب استفاده کنم. برای یادگیری زبان روسی کتاب های دانش آموزان کلاس اول روس ها را خواندم و الفبای آنها را یاد گرفتم، ایتالیایی هم درحد رفع نیاز بلدم.»
وقتی زبان بدانی به تعداد زبان هایی که بلدی یک بار متولد می شوی، می شوی دو آدم، سه آدم، چهار تا و بیشتر. با دانستن زبان های خارجی درهای دنیا به روی ما باز می شود و آن وقت ما یک ایرانی زباندان می شویم که اگر اراده کنیم سفیر صلح سرزمین مادری مان خواهیم بود. بیایید درباره رانندگی ترانزیت یک بار دیگر از این زوایه نگاه کنیم، به مسئولیت راننده ها برای انتشار فرهنگ ایرانی و اصلاح دیدگاه ها نسبت به کشورمان و حتی دست و پا کردن طرفدار برای این آب و خاک .