به جرات میتوان مجموعه اتفاقاتی را که در ابتدای سال منجر به تغییر نام «مینیاتور» شد را برای گروه سایپا، علاوه بر خوشیمنی، خوششانسی هم دانست!
مينياتور واژهاي فرانسوي است كه از روز اول انتخاب نام، براي اولين خودرو ملي گروه سايپا، انتقاداتي را برانگيخت. منتقدان از سليقه بد در نامگذاري سخن گفتند و با توجه به اينكه اين خودرو براي بازار داخلي و نه جهاني طراحي شده، نامي ايراني را برازندهتر دانستند. اما داستان مينياتور در روز رونمايي به قضيهاي فراتر از يك سليقه در نامگذاري تبديل شد و آن وقتي بود كه به جاي واژه «miniature» از املاي غلط «miniator» براي معرفي استفاده شد كه در هيچ فرهنگ لغتي پيدا نميشود مگر در زبان اينترنتي برخي فارسيزبانان كه لغات را به اصطلاح «فينگليش» مينويسند. معرفي با املاي غلط گمانهزنيهاي بسياري بوجود آورد و البته سايپا نيز هيچگاه خود را ملزم به تغيير نام و حتي تغيير املاي انگليسي آن ندانست. پس از تغيير مديريت در سايپا، زمان به حدي گذشته بود كه تغيير نام اين خودرو در آستانه ورود به بازار كه به علت تاخير در تحويل حاشيههايي را هم بوجود آورده براي مديرعامل جديد به سختي امكانپذير باشد تا چند روز پيش كه رهبر انقلاب در پندي به مديران سايپا، خواستار تغيير نام اين خودرو شد.
اينكه اين تغيير تا چه اندازه ميتواند باعث مسرت و خوشحالي اين گروه باشد همان بس كه اگر سايپا قصد صادرات مينياتور به كشورهاي ديگر را داشت، از جهت نام آن با مشكل بزرگي مواجه ميشد و در ميان دو املاي غلط (باعث آبروريزي بينالمللي) و درست (باعث آبروريزي داخلي)، سرگردان ميشد! مديران سايپا شايد اينك بايد بيشتر از حتي منتقدان از اين تغيير خوشحال باشند چرا كه مينياتور هنوز به شكل انبوه وارد بازار نشده و اين تغيير نام ميتواند براي آنها علاوه بر تجربه، رفع يك مشكل بزرگ نيز باشد.
اما اينكه روند تغيير نام به چه سمتي خواهد رفت داستان ديگري است كه همزمان با فرصت، ميتواند آزموني براي مديريت اين گروه نيز باشد. به نظر ميرسد روش ساده نظرسنجي از مردم و انتخاب بهترين نام براي اين پروسه تعريف شده است. اينكه سايپا قصد دارد از خلاقيتهاي مشتريانش استفاده كند البته قابل تقدير است اما نامگذاري يك محصول به چيزي فراتر از اين احتياج دارد. بيشك پس از مينياتور، خودروهاي ديگري نيز در اين گروه توليد و عرضه خواهد شد. با اين فرض صحيح، ميتوان اميدوار بود نام گذاري محصولات در سايپا از حالت سليقهاي به روشي سيستمي تغيير يابد. به عنوان مثال با توجه به نام سايپا، نامهايي كه با حرف «س» و «پ» آغاز ميشود ميتواند در اولويت قرار گيرد. البته با توجه به اينكه شركت رقيب با مدلهايي همچون سمند، سورن،سرير و... در بازار حضور دارد، تاكيد روي حرف «پ» براي مينياتور و مجموعهاي احتمالي از خودروهاي آينده بد نباشد. پدرام، پيروز، پارسيا، پرهام، پرتو، پرديس، پرستو، پاساك، پرند و... مثالهاي مناسبي براي تاكيد بر روي «پ» است و در محصولات آتي نيز ميتوان استفاده كرد. به نظر ميرسد سايپا از اين فرصت ميتواند علاوه بر ايجاد روحي براي محصولات خود، ارتباط و بازاريابي مناسبي با مشتريانش از طريق فرهنگ نامها داشته باشد. در اين ميان گرچه با توجه به لغت سايپا حرف «پ» مناسب است اما ميتوان از حروف ديگري مثلا براي خانوادهاي ديگر از محصولات نيز بهره برد (برسام، برنا، بروز، برزن، بدره، بلاش و...) البته روشهاي ديگري نيز وجود دارد و در واقع آنچه اينك بررسي ميشود اين است كه اين نامگذاري نشان دهد آيا سليقه مديريتي (و مقطعي) باعث انتخاب نام ميشود و يا به شكل سيستمي و با حضور اعضايي مشخص، نامها آيندهنگرانه و بر اساس محصولات، بازار و تنوع، روشمند تصميم گرفته خواهد شد.
رسول شقاقي