فونیکسریمکسبهتام

اختصاصی «عصرخودرو»

نماد‌های خودرویی چگونه خلق می‌شوند؟

عصر خودرو- «نماد» از آن دسته واژه‌هایی است که گاهی اوقات بدون فکر برای هر چیزی استفاده می‌شود، مخصوصا در جهان خودرو که در آن، هر خودرویی، به نوعی »نمادین« تلقی می‌شود. اما از آنجایی که نماد در لغت، شخص یا چیزی که به عنوان سمبل معرف یا شایسته تقدیر باشد، معنی می‌شود، واضح است که نماد‌ها همیشه کمیاب هستند و این، در تمامی حوزه‌ها صادق است.

نماد‌های خودرویی چگونه خلق می‌شوند؟
نسخه قابل چاپ
شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹:۰۰

    به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو»، هر شخص، یا هر چیزی نمی‌تواند نمادین باشد چراکه در غیر این صورت، این عنوان مفهوم و اهمیت خود را به کل از دست خواهد داد. با این مقدمه، می‌رسیم به یک پرسش اجتناب‌ناپذیر و آن این است که چه خودرو‌هایی را به واقع می‌توان یک نماد قلمداد کرد؟

    پاسخ این پرسش، در عین سادگی می‌تواند سخت باشد. با وجود تعریفی که ذکر شد، آنچه ‌به واقع به یک نماد بال و پر می‌دهد این است که بیشتر وابسته به طرز فکر است و لایه‌ها و بخش‌های متعددی برای یک جایگاه نمادین وجود دارد. برای مثال، خودرو‌هایی وجود دارند که قابل ستایش هستند، اما تنها برای یک فرهنگ و قشر بخصوص. مثال بارز این قبیل خودرو‌ها نیز نیسان اسکای‌لاین GT-R است که محبوب نسل پلی‌استیشن است اما آیا برای افراد عادی نیز این جایگاه نمادین را دارد؟ شاید این خودرو‌ها، بیشتر نمادی برای یک مکتب باشند و بعد می‌رسیم به مواردی که به دلایل نادرست به یک نماد تبدیل شده‌اند مثل‌ هامر H2 که ژست پرهیبت و مخوفش به‌قدری سریع در مقابل باور‌های دوره قرار گرفت که جنرال موتورز مجبور به توقف تولید آن در سال 2010 شد و همراه با آن نیز پایان برند‌ هامر به واسطه فروش ضعیف رقم خورد. در کنار آن می‌توان به آنهایی اشاره کرد که تنها در یک مقطع یا دوره بخصوص در اوج بودند مثل کدیلاک الدورادو که بیشتر از هرچیز دیگری برانگیزنده روح آمریکای دهه 1950 میلادی است اما در عین حال، نمی‌توان این خصوصیت را برای موقعیت‌های مکانی دیگری (مثلا کوبا) تعمیم داد.
    جدای از اینها، گونه دیگری از نماد نیز وجود دارد که جاذبه‌اش، فراتر از نسل‌ها، مُد، و مرز‌های ملی/فرهنگی است. نام بردن و تشخیص آنها نیز بسیار ساده است، برای مثال کسی هست که فولکس‌واگن بیتل را نشناسد؟! با وجود یک سرآغاز ناخوشایند، این خودرو به پرفروش‌ترین طرح خودروی تاریخ تبدیل شد و نه‌تنها تا 7 دهه روی خط تولید بود، بلکه در فرهنگ و سبک زندگی مردم نیز جا باز کرد. بیتل هنوز هم محبوبیت خود را حفظ کرده است و نه تنها برای ژانر و برند خود، بلکه به جرات می‌توان گفت برای خودرو یک نماد معرف است.
    حال که بحث نماد‌های معرف شد، حتما بار‌ها واژه جیپ را به جای یک خودرو آفرود شنیده‌اید‌ و این، گواهی است بر جایگاه نمادین اولین جیپ، که امروز در قالب رنگلر ادامه حیاط می‌دهد. دیگر خودرو‌هایی که می‌توانند در چنین جایگاهی قرار بگیرند، عبارتند از اولین نسل مینی، فولکس‌واگن Type2، استون‌مارتین DB5، جگوار F-Type، فیات 500 و پورشه 911. تمامی این خودرو‌ها معرف برند و سگمنت خود هستند و در عین اینکه به نماد‌های ملی تبدیل شده‌اند، تقریبا در تمامی دنیا شناخته‌شده هستند (حتی نزد غیرخودرویی‌ها) و هنوز هم محبوبیت روز‌های اوج خود را دارند. شاید نماد‌های ماندگار، بهترین تعریف برای خودرو‌هایی از این دست باشد‌ و آنچه که مسلم است، طراحان و خودروسازان نیز از ارزش این نماد‌های ماندگار کاملا با خبر هستند. بیتل، مینی و 500، همگی برای عصر مدرن بازطراحی و احیا‌ شده‌اند و این فرآیند، یک موفقیت تجاری بزرگ بوده است. 911 و رنگلر کماکان نمادی برای برند‌های خود هستند. جگوار هم برای همیشه با E-Type شناخته خواهد شد. در ضمن، فولگس‌واگن قرار است برداشت امروزی از Type2 را در هیبت I.D. Buzz ارائه کند که می‌تواند شهرت از دست رفته این کمپانی در ماجرا‌های Dieselgate را احیا‌ کند. البته در این بین، مشکلاتی هم به وجود می‌آید. برای مثال، بسیاری از خودروسازان، ساخته‌های نمادین خود را احیا‌ کرده‌اند‌ و یا در دست احیا‌ دارند و پرسش این است که با پایان این پروسه چه روندی را پیش خواهند گرفت؟ و اینکه برند‌های نوپا‌تر مثل لکسس و یا اینفینیتی که میراث مشخصی برای احیا‌ ندارند، چه خواهند کرد؟ آیا می‌توانند برای جبران این ضعف، نماد‌های تازه برای خود خلق کنند؟ و اگر امکانش بود، چگونه این فرآیند شدنی است؟
    شاید بهترین پاسخ برای این پرسش، در یک نگاه موشکافانه‌تر به نماد‌های ماندگاری باشد که پیش‌تر اشاره شد و اینکه چگونه به چنین جایگاهی دست یافتند. شاید این بحث مطرح شود که چاشنی شانس هم در تبدیل آنها به یک برند ماندگار دخیل بوده یا به عبارت بهتر، در یک زمان مناسب و یک مکان مناسب عرضه شدند. یا اینکه بازاریابی و مدیریت فروش بسیار خوبی داشته‌اند. اما آنچه که مسلم است، چیزی فراتر از اینها در این موفقیت دخیل بوده‌ است. برای مثال، امثال مینی و جیپ بسیار نوآورانه بوده‌اند و امثال بیتل و 500، به شکل غیرقابل باوری ارزان‌قیمت و در دسترس عموم بودند. امثال 911 هم ارائه‌دهنده لذت رانندگی فوق‌العاده بالایی بودند. در کنار اینها، همگی از نظر زیبایی‌شناسانه نیز با نیمرخ و رُخی بی‌بدیل، کاملا متمایز بوده‌اند. جالب این است که این گروه خودرو‌ها، همگی دارای چراغ‌جلو‌های گردی شبیه به چشم انسان بوده‌اند که به انسان‌نمایی آنها‌ و تقویت کاراکتر مشخص آنها کمک بسزایی می‌کند.
    تداوم نیز یک فاکتور تاثیرگذار در این موفقیت بوده است. تمامی این نماد‌ها دارای چرخه تولید بسیار طولانی‌مدتی بوده‌اند، آن هم به ظاهر بدون تغییر (بیتل) و یا با پیروی از یک مسیر طراحی بسیار مشخص و انقلابی (911) که باعث شده رفته رفته در ضمیر ناخودآگاه مردم نفوذ کنند. این مشخصه را به بسیاری از نام‌های قدیمی صنعت خودرو که به نوع خود می‌توانند نماد لقب بگیرند نیز می‌شود نسبت داد، مثل گلف، سری 3، رنج‌روور، کوروت و .... فراتر از این، آنچه ‌به نظر نماد‌های ماندگار را از دیگران مجزا می‌سازد، نمونه و الگوی طراحی ساده و بی‌آلایش است. برای مثال، برخلاف‌ هامر و ژست نظامی مصنوعی‌اش‌ و یا کدیلاک الدورادو با بال‌های کوسه اغراق‌آمیز عقبش، طراحی‌های ماندگار نمونه‌هایی از تبعیت فرم از عملکرد هستند و همین باعث شده با گذشت مدت زمانی طولانی از چرخه تولید نیز اعتبار خود را حفظ کنند. نمونه بارز آن نیز جیپ است که در اصل، برای میدان جنگ طراحی و ساخته شده بود، نه کاربری شهر و جاده. به همین ترتیب، فولکس‌واگن Type2 نیز در اصل به عنوان یک ون کار برای لوله‌کش‌های آلمانی طراحی و ساخته شد، نه برای موج‌سواران کالیفرنیا و یا هیپی‌ها‌ و بعد می‌رسیم به بیتل، 500 و مینی که قرار بود خودرویی ارزان‌قیمت و کاربردی برای مردم باشند، به این معنی که برخلاف نسل فعلی خود، دارای فرم‌های ساده و زیبایی فاقد هرگونه تظاهر و یا تزئینات اضافی هستند. در مورد 911 نیز به‌طور مشخص نیمرخ خودرو برگرفته از پیکربندی موتورعقب‌ و پیشینه برگرفته از بیتل آن بوده است، مثل فرم‌های پیکره دلفریب E-Type که بیشتر با تمرکز بر ارتقای آیرودینامیک بدنه شکل گرفته‌اند تا زیبا جلوه‌کردن.
    با تمام اینها اما شاید هیچ‌یک از خودرو‌هایی که در این نوشتار به آنها اشاره شد، از روز اول با هدف تبدیل‌شدن به یک نماد خودرویی طراحی نشدند. برعکس، آنهایی که از روز اول با هدف رسیدن به یک جایگاه نمادین طراحی و مهندسی شدند (مثل‌ هامر H2)، خیلی زود به فراموشی سپرده شدند. در واقع، تبدیل‌شدن به یک نماد ماندگار، مثل جذاب یا به عبارتی، با حال‌بودن است؛ آنهایی که زیاد برای جذاب و با حال دیده شدن تلاش می‌کنند، همیشه محکوم به شکست هستند. به این ترتیب باید نتیجه گرفت ترکیبی از یک استایل ساده و بی‌آلایش، با تداوم، نوآوری و یک کاراکتر منحصربه‌فرد، مطمئنا می‌تواند در موفقیت تاثیرگذار باشد. شاید بشود گفت برای آنهایی که به دنبال تبدیل‌شدن به یک نماد هستند، بهترین رویکرد، سادگی در طراحی و دوری از هرگونه اغراقی است که تاثیرش، زودگذر است و فراموش‌شدنی.

    ابزار پروپاگاندای نازی‌ها، به پرفروش‌ترین خودرو دنیا تبدیل شد

     

    با نسل مدرن مینی، یک نماد ماندگار روی پلت‌فرمی تازه بازتعریف شد

     

    این تناسبات رعب‌آور ‌هامر H2 همیشه به عنوان یک اشتباه استراتژیک در یاد‌ها باقی خواهد ماند

     

    GT-R دهه 1990 خودرویی است نمادین؛ البته برای گروهی خاص از مردم

     

    جیپ را خیلی‌ها مترادف یک خودرو همه‌جا رو و سخت‌جان می‌دانند

     

    نوشته: مجید رقیبی

    برچسب ها
    کرمان موتوراکستریم
    مطالب مرتبط