عصر خودرو- نام پل مژس شاید به گوش بسیاری نخورده باشد. وی در ابتدا تکنیسین سادهای بود که از سن ۱۷سالگی وارد بازار کار شد. هنگامی که وی در کمپانی سیتروئن مشغول به کار شد، کمتر کسی تصور میکرد که به زودی در سیستم تعلیق خودروها، تحولی رخ خواهد داد. نوبت آن رسیده بود که فنر و کمک فنرها، جای خود را به نخستین سیستمهای تعلیق فعال داده و مفهومی جدید از کیفیت سواری و رانندگی را خلق کنند.
به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو»، پل ارنست مری مژس (Paul Ernest Mary Mages) در سال 1908 متولد شد. دوران تحصیل خود را تا دوره دیپلم به صورت عادی گذراند و سپس در آکادمی هنر و صنایع دستی شهر مارسی دورههای مقدماتی را سپری کرد. در سال 1925 هنگامی که تنها 17 سال داشت، رزومه خود را جهت استخدام به کمپانی سیتروئن ارسال کرد. مژس جوان اگرچه تحصیلات آکادمیک و دورههای مهندسی را سپری نکرده بود اما سرشار از شوق و ایدههای جدید بود. درخواست کار وی، توسط کمپانی سیتروئن تایید شده و مژس کار خود را به عنوان مسئول حفظ و نگهداری از تجهیزات کارخانه آغاز میکند. با توجه به سرعت بالای ارتقای تواناییهای خود و پشتکار و علاقهای که داشت، پروژه سازماندهی مجدد کارخانه پیشرانهها به وی پیشنهاد میشود. موفقیتهای مژس در این پروژه، موجب تقدیر شخص آندره سیتروئن از وی میشود. نتیجه، سپردهشدن دو بخش جدید تولید فریم بدنه و تجهیزات الکتریکی خودرو به مژس 20 ساله است. پیشرفت مژس در سمتهای مختلف کمپانی سیتروئن به صورت پلکانی ادامه پیدا میکند. ریاست سازمان در گوتنبرگ، دستیار مدیریت واحد حمل و نقل و مسئول کارگاههای تعمیراتی آموزشی و پژوهشی از جمله سمتهای بعدی وی تا سال 1936 بودند. در سال 1936، مژس گروه مطالعات و پژوهش خود را تشکیل داده و با کولهباری از تجربیات به طراح فنی و ریاست دپارتمان کنترل سازمان ارتقا پیدا میکند.
در این دوران، پیشنهاد پییر بولانژه، مدیر عامل وقت سیتروئن به مژس جهت کار روی مشکلات تعلیق سیتروئن 2CV، نقطه عطفی برای ساختار تعلیق خودروها بود.
تعریف نوین مژس از سیستم تعلیق
با خاموششدن تدریجی شعلههای جنگ جهانی دوم و هنگامی که تیم مهندسی سیتروئن در حال آمادهکردن نسخه نهایی 2CV بود، مژس روی سیستمهای تعلیق و شاسی مطالعه میکرد تا بتواند مشکلات ذاتی آنها را شناسایی و رفع کند. مشکلی که مژس را آزار میداد، ثابتبودن میزان میرایی و انعطافپذیری تعلیقهای متداول بود. این ایراد موجب میشد که اگر سیستم تعلیق بیش از حد نرم و منعطف باشد، قابلیتهای دینامیکی خودرو نظیر فرمانپذیری و هندلینگ از دست برود. در مقابل اگر هدف ارائه دینامیک رانندگی بالا و اسپرت بود، کیفیت سواری و آرامش و راحتی از دست میرفت.
با توجه به کیفیت نامناسب جادههای آن دوران، مژس به دنبال سیستمی بود که بتواند هر دو فاکتور دینامیک مطلوب و راحتی را به صورت همزمان تامین کند.
مژس فکر میکرد که اگر سیستم تعلیق بتواند در سرعتهای پایین و جذب ضربات منعطف و در سرعتهای بالا و مانورهای ناگهانی سفت و پایدار باشد، این مشکل مرتفع میشود؛ یعنی تعلیقی که قادر باشد خصوصیات خود را بسته به شرایط تغییر دهد؛ همان مفهومی که امروزه به عنوان سیستم تعلیق فعال میشناسیم. این موارد با قطعات جامدی همچون فنر لول و کمک فنر دست یافتنی نبود. در نتیجه طراح جوان به سراغ مواد دیگری رفت. مژس با بررسی سیستمهای هیدرولیکی و قوانین سیالات پی برده بود که میتوان گازها را تحت فشار و تراکم قرار داد در حالیکه مایعات تراکمپذیری ناچیزی داشته و در عوض در انتقال نیرو خوب عمل میکنند. این خواص موجب شکلگیری ایده جدیدی در ذهن پل مژس شد.
تولد سیستم هیدرونیوماتیک
ایده مژس خلاقانه بود. وی تصمیم گرفت که در سیستم تعلیق مورد نظر خود، گاز را به وسیله مایع تحت تراکم قرار دهد. در واقع گاز نقش فنر به عنوان جاذب نیرو و مایع نیز نقش انتقال نیرو و تعدیل نوسان را بر عهده داشت (در ضمیمه تعمیرگاه شماره 9 توضیحات کاملی پیرامون تعلیق هیدرونیوماتیک به چاپ رسیده است). مشکلی که وجود داشت، چگونگی انتقال نیروی روغن به گاز و مرزبندی بین مایع و گاز بود.
مژس این مشکل را با محبوسکردن گاز و مایع در یک مخزن و جدا کردن آنها به وسیله دیافراگم از جنس بافت چوب پنبه رفع کرد. نخستین نمونه ساختهشده این سیستم، در سال 1944 روی یکی از پروتوتایپهای سیتروئن 2CV پیاده شد. در این مدل، برای هر چرخ یک مخزن حاوی گاز و روغن نصب شد.
نمونه اولیه عملکرد شگفتانگیزی از خود نشان داد، اما بافت چوب پنبه به عنوان دیافراگم، در فشارهای بالا انعطاف لازم را نداشت. مژس مجددا پروتوتایپهای دیگری از این سیستم ساخت و با تیم مخصوصی که خود تشکیل داده بود، تئوری خود را با مواد و طراحیهای گوناگون مورد آزمایش قرار داد.
آزمایشها در شرایط ناهمواری و آب و هوایی مختلف صورت گرفت و در هر نوبت، نتایج شگفتانگیزتری حاصل میشد. به تدریج مژس و تیم طراحیاش، توانستند طراحی مناسب را بهدست آورده و آماده تولید انبوه کنند.
در طول این آزمایشها، تیم طراحی پی برد که در صورت استفاده از روغن فشار بالا، میتوان کارایی سیستم را بهبود داد و با کنترل حجم روغن در حال جریان، خودرو را در ارتفاع دلخواه قرار داد. جنس مناسب مواد مورد استفاده نیز با مطالعات و آزمایشهای مختلف انتخاب شد.
در سال 1946 بولانژه به تدریج مژس را تشویق میکند که سیتروئن 2CV به عنوان نمونه پایه آزمایش این سیستم را کنار گذاشته و به پیادهسازی آن روی ترکسیون آوان فکر کند. نهایتا پس از تستهای متعدد از سرزمینهای سرد شمالی اروپا تا مناطق گرم الجزایر، مژس پروتوتایپهای 2CV را کنار گذاشته و به سراغ ترکسیون آوان میرود. نمونه نهایی، روی مدلی از ترکسیون آوان تحت عنوان 15H و روی اکسل عقب قرار گرفته که در سال 1954 عرضه میشود. عملکرد مطلوب این سیستم، مهندسان را قانع میکند که از آن به صورت کامل روی پروژه D به عنوان جایگزین ترکسیون آوان استفاده شود. در نتیجه سیستم هیدرونیوماتیک به صورت کامل روی پروژه D توسعه داده شد که حاصل آن، مدل اسطورهای سیتروئن DS بود. در این مدل پمپ و منبع آکومولاتور (انباره) با فشار بالا تمامی سیستمهای تعلیق، ترمز و فرمان را تغذیه میکرد و سیستم تنظیم ارتفاع با قابلیت تصحیح مقدار ارتفاع با توجه به مقدار بار موجود روی هر دو محور جلو و عقب نصب شده بود. گاز محبوسشده در گویهای تعلیق، گاز نیتروژن بود و از روغنی موسوم به LHS به رنگ زرد جهت راهاندازی سیستم بهره گرفته شده بود که بعدها با تحقیقات به عمل آمده در همکاری با توتال، از سال 1966 با روغنی موسوم به روغن LHM به رنگ سبز جایگزین شد. تمامی اجزای سیستم تعلیق شامل گویها، شلنگها و پمپ نیز سبز شدند.
تعریف مژس از سیستم فرمان
طی سالهای بعد، مژس روی ابداع عجیب دیگری کار کرد که سیستم فرمان دیراوی (DIRAVI) نام گرفت. سیستم فرمان دیراوی، نخستین سیستم فرمان دنیا بود که حتی بار بازگرداندن فرمان به حالت اول را از دوش راننده برداشته بود! فرمان دیراوی، فرمان هیدرولیک مرکزگرا بود که هنگام روشن بودن موتور، حتی در حالت سکون نیز به صورت خودکار فرمان را صاف میکرد. این ویژگی خصوصا هنگام پارک کردن بسیار برای راننده کارآمد بود. ضمن آنکه تنها با یک دور دوران فرمان، چرخها به حداکثر زاویه خود میرسیدند. این سیستم برای نخستینبار روی سیتروئن SM در سال 1970 معرفی شد. سپس نسخه پیشرفتهتر آن به همراه ویژگی حساسیت به سرعت خودرو، روی سیتروئن CX قرار گرفت. در این مدل، میزان کورس فرمان به سرعت خودرو بستگی داشت تا بدین ترتیب عنوان نخستین سیستم فرمان حساس به سرعت نیز برای سیتروئن ثبت شود.
مژس در نهایت در سال 1974 بازنشسته شد و دیگر فعالیتهای خود را متوقف میکند. جالب است بدانید که وی روی میز کار خود، جملهای معروف از نمایشنامهنویس فرانسوی، Marcel Pagnol با این مضمون قرار داده بود: «همه میدانستند که ابداع آن امکانناپذیر است غیر از احمقی که نمیدانست و آن را ابداع کرد.» مژس در سال 1999 درگذشت.
ابداعات تاثیرگذار وی، اگرچه در انحصار سیتروئن بود اما مفاهیم جدیدی را به همراه خود به ارمغان آورد و الهامبخش طراحان بسیاری شد تا سیستمهای نوین دیگری را جهت بهبود کیفیت سواری و رانندگی خودروها طراحی کنند.