به گزارش پایگاه خبری«عصر خودرو» به نقل از دنیای اقتصاد، تمام محصولاتی که در این دوران تولید میشد به نوعی تکرار چیزی بود که میراث کارل بنز به حساب میآمد. از سوی دیگر بعد از جنگ جهانی اول مرسدس بنز با یک بحران مالی گسترده هم رو به رو شدکه آینده این شرکت را با خطر مواجه میکرد. در اوایل دهه 30 میلادی، خودرو دیگر یک کالای لوکس به حساب نمیآمد و خودروسازانی در اروپا و آمریکا توانسته بودند با تولید انبوه مدلهای مختلف، این کالا را در دسترس عموم مردم قرار دهند. با این حال مرسدس بنز هنوز در سبک تولید دو دهه قبل خود باقی مانده بود. محصولات این شرکت به شدت گران و خاص بودند، اما خاص بودن آنها به قدیمی بودن نیز پهلو میزد و این کهنگی در طراحی به آفتی برای این شرکت تبدیل شده بود. بنز در اوایل دهه 30 مدل روباز 380 را عرضه کرد. خودرویی که با همه تبلیغی که برای آن انجام گرفت نتوانست نظرها را به سوی خودش جلب کند. در این وضعیت بود که یک طراح جوان به داد مرسدس بنز رسید و با توسعه ایده مدلهای قبلی مرسدس بنز توانست محصولی را به تولید برساند که یک بار دیگر نام مرسدس بنز را بر سر زبانها انداخت. خودرویی به نام مرسدس بنز 500K. خودرویی که نه تنها برای مرسدس بنز خوش یمن بود بلکه به الگویی برای تولید اسپرتهای لوکس پس از خود تبدیل شد.
مرسدس متفاوت
تا قبل از مدل 500K، فلسفه مرسدس بنز این بود که ماشینی خوب است که داخل آن برای دست کم پنج یا 6 نفر جا داشته باشد، چراکه بیشتر نگاه استفاده در تشریفات به خودروهای این شرکت وجود داشت و مدیریت آن هم این نگاه را به نوعی پذیرفته بود. مدلهای معدودی از مرسدس بنز برای استفاده دو نفر طراحی میشدند، اما گایگر با پافشاری زیادی مدل اصلی 500K را بهصورت یک خودرو دو نفره طراحی کرد، هرچند بعدها اتاق چهار نفره آن را هم طراحی و تولید کرد اما چهار نفر سقف ظرفیت این مدل از مرسدس بنز بود. حالا که او قانون بزرگ مرسدس بنز را زیرپا گذاشته بود، باید بدنهای طراحی میکرد که بتواند این به ظاهر نقص را پوشش دهد. او از شاسی کشیده خودرو استفاده کرده و بخشهای منحنی روی بدنه را کشیده تر طراحی کرد.
این کشیدگی موجب شد تا روح اسپرت برای اولین بار وارد بدنه محصولات شهری مرسدس بنز شود. کسی انتظار نداشت. طراحی نمای جلوی این خودرو در کلیت، با مدل 380 یکسان است اما جزئیاتی که گایگر در آن تغییر ایجاد کرد، موجب شد یک نمای چشمنوازتر در مدل 500K ایجاد شود. برجستگی بیشتر سپرها در قسمت جلو و نزدیک تر شدن چراغها به یکدیگر بخشی از این تغییرات بود. کاسه چراغها نیز در این مدل بزرگتر شدند. مجموعه این عوامل در کنار یکدیگر موجب شد مدل 500K ظاهری تهاجمیتر از مدلهای قبلی خود داشته باشد. در بخش طراحی بدنه نیز این خودرو با جسارت تمام طراحی شده است، اگر چه شکوه طراحی مرسدس بنز در آن به خوبی دیده میشود. اما سادگی نیز در آن رعایت شده است. فرمان خودرو دارای غربیلک باریک است که مد آن روزگار به حساب میآید.
جلو داشبورد خودرو از چوب گردو ساخته شده است و رویه صندلیها تماما از چرم طبیعی است. این مجموعه نه تنها در سال 1934، بلکه همین امروز هم اگر در کنار هم در خودرویی قرار بگیرند، برداشت لوکس بودن از آن خواهیم داشت. با این حال سعی شده تا از دوختهای پیچیده، استفاده از عاج و استخوان که در آن زمان برای طراحی داخلی رایج بود و همچنین زههای غیر همرنگ استفاده نشود تا بخش سادگی کار نیز رعایت شود.
طراحی جسورانه
فردریش گایگر طراح جوان خودرو در سال 1933 یعنی زمانی که تنها 27 سال داشت وارد مرسدس بنز شد، اما تنها یک سال زمان لازم بود تا او نمونه اولیه مرسدس بنز 500K را طراحی و تولید کند. خودرویی که بالافاصله مورد تایید مدیریت شرکت قرار گرفت و از سال 1934 تولید آن آغاز شد. مرسدس بنز 500K به هیچ عنوان یک طرح اورجینال نبود. بلکه با نیم نگاهی به محصولات قبل از خود به خصوص مدل 380 طراحی شده بود. انگار گایگر قبل از ورود به مرسدس بنز مدتها به 380 نگاه کرده، ایرادهای طراحی آن را درک کرده و سپس با یک طرح کامل به سراغ مرسدس بنز آمده بود. مدل 380 یک مرسدس بنز کشیده با ارتفاع بلند اتاق بود. تناسب اندازهها در این خودرو بهصورتی بود که نه آن را در ردیف خودروهای اسپرت قرار میداد و نه در ردیف خودروهای تشریفات و مجلل. همین هم باعث شد تا استقبال زیادی از آن نشود.
گایگر برای طراحی مدل 500K دل به دریا زد و طول شاسی را بلندتر هم در نظر گفت. همچنین از ارتفاع اتاق خودرو هم کم کرد. در اینکه گایگر از خودروهای مسابقه در آن زمان برای طراحی یک خودروی شهری الهام گرفته شکی نیست. به همین دلیل محصول نهایی یک خودرو کاملا اسپرت از کار درآمده است. البته با در نظر گرفتن آنچه در دهه 30 میلادی در دنیای موتوراسپرت میگذشت! گایگر برای رسیدن به یک طرح نو برمبنای مدل قبلی یعنی مرسدس بنز 380، دست به کار طراحی شاسی جدید شدی که فاصله محور آن (فاصله بین دو چرخ) به رقم عجیب 2 متر و 80 سانتیمتر میرسید، اما این تازه شاسی SWB مدل 500K بود. S مخفف کلمه Short به معنی کوتاه، W مخفف کلمه Wheel به معنی چرخ و B مخفف کلمه Base به معنی پایه است. یک شاسی LWB هم برای این خودرو طراحی شد که 3 متر و 20 سانتیمتر فاصله چرخهای آن بود.L در اینجا مخفف کلمه Long به معنی بلند است. شاسیهای استفاده شده در 500K در بین بنزبازها با کد W29 شناخته میشوند. این شاسی بلند در کنار بدنهای که روی آن سوار میشد مجموعه 2700 کیلوگرم وزن داشت.
موتور همه فن حریف
برای به حرکت در آوردن یک خودرو 2 هزار و 700 کیلوگرمی آنها باید تدارک یک موتور کارآمد را میدیدند. هر موتوری نمیتوانست بنز 500K را به یک خودرو چالاک تبدیل کند. برای همین به سراغ یک موتور هشت سیلندر رفتند. موتوری که بهطور دقیق 5024 سیسی حجم داشت. البته در یکی از منابع حجم موتور 5018 سیسی ذکر شده است که به نظر میرسد عدد اول درست تر باشد. آرایش سیلندرهای این موتور بهصورت خطی بود. یعنی هر هشت سیلندر پشت سر هم قرار میگرفتند. این آرایش سیلندر امروزه منسوخ شده به حساب میآید و تنها در مدلهای خاص و بهصورت فانتزی مورد استفاده قرار میگیرد.
دلیل آن هم این است که هم طول موتور و به تبع آن محفظه موتور زیاد میشود و هم اینکه مهار ضربههای موتور و لنگ آن دشوارتر است. با این حال هم در آن زمان ساخت موتور هشت سیلندر خطی متداول بود و هم اینکه در بدنه کشیده مرسدس بنز 500K، فضای کافی برای قرار دادن این موتور وجود داشت. البته از یک موتور هشت سیلندر در نیمه دهه 30 میلادی انتظار قدرت بسیار زیاد نداشته باشید. این موتور با همه حجمش میتوانست 160 اسب بخار قدرت تولید کند. با این موتور میشد به سرعت 160 کیلومتر در ساعت رسید که در زمان خودش عدد کاملا قابل قبولی بود. اگر وزن بالای خودرو را هم در ذهن داشته باشید، 160 کیلومتر راضیکننده تر نیز خواهد شد. اغلب موتورهای نصب شده روی مدل 500K همین مشخصات را دارند. اما تعدادی هم پسوند کمپرسور دارند.
کمپرسور نامی تجاری است که مرسدس بنز برای مدلهای مجهز به سوپرشارژرش در نظر گرفته است و تا به امروز هم از این نام تجاری استفاده میکند. مدلهای کمپرسور 500K دارای موتوری با 24 اسب بخار قدرت بیشتر بودند. استفاده از سوپرشارژر در دهه 30 میلادی مرسدس بنز، سطح بالای فناوری این شرکت را نشان میدهد. چرا که این فناوری در حال حاضر هم یک فناوری پیچیده به حساب میآید که بسیاری از خودروسازان ترجیح میدهند خود را درگیر آن نکرده و برای قدرت بیشتر از روشهای دیگر استفاده کنند. برای این خودرو دو مدل گیربکس در نظر گرفته شده بود. یکی گیربکس چهار دنده و دیگری پنج دنده. اغلب مدلها البته با گیربکس چهار دنده تولید شدند. مصرف سوخت این خودرو در هر 100 کیلومتر 30 لیتر بود.
راه طولانی شهر تا پیست
اگر چه مدل 500K یک خودروی الهام گرفته از خودروهای مسابقهای بود، اما مرسدس بنز آن را با هدف رانندگی شهری طراحی کرد. با استقبالی که از این خودرو شد، شرکت در سال 1936 تصمیم گرفت مدلهای مسابقهای آن را تولید کند. دست کم دوبار تلاش از این دست در تاریخ باقی مانده است. اما هر دو تلاش با شکست همراه شد. چرا که وزن خودرو بسیار بیشتر از یک خودرو مسابقهای بود. غیر از این چالش دیگری نیز وجود داشت. چالشی که برای همیشه در این خودرو باقی ماند و برطرف نشد. این چالش تقسیم وزن نامتوازن در مدل 500K بود. بخش کشیده جلو و موتور سنگین آن موجب شد تا بیشتر از 60 درصد وزن در نیمه جلوی ماشین متمرکز شود. به این ترتیب هنگامی که خودرو میخواست با سرعت بالا بپیچد، بخش عقب آن از کنترل خارج میشد. در رانندگی شهری که اغلب پیچها متعادل هستند و خودرو کمتر سرعت بالایی را تجربه میکند، این نقص چندان به چشم نمیآمد، اما در شرایط مسابقه وضع بهطور کامل چیز دیگری بود و 500K با همه شهرت و زیباییاش نتوانست به پیست مسابقه راه پیدا کند. با این حال 500K بهعنوان ستارهای در خیابانها تا به امروز نامش باقی مانده است.
برتریهای یک مرسدس
سنتی که گوتلیب دایملر و کارل بنز از روز اول بنیان گذاشتند و تا به امروز هم ادامه پیدا کرده این است که خودروهای این شرکت باید یک سر و گردن از هم عصران خود بالاتر باشند. این مساله تنها در بعد طراحی نیست. شاید بنز گاه عرصه برتری طراحی را به رقبا واگذار کند اما در بخش فنی چه در دهه 30 و چه اکنون، همیشه برگهای برندهای برای رو کردن دارد. مدل 500K نیز از این قاعده مستثنی نیست. در زمانی که اغلب خودروهای اروپا با هندل زدن روشن میشدند، مرسدس بنز برای این خودرو استارت برقی در نظر گرفته بود. این یعنی بنز 500K دارای باتری بود. یک باتری 12 ولت در دهه 30 یک آپشن لوکس برای خودرو به حساب میآمد. دیگر خودروها نیز از برق بهره میگرفتند اما تنها پس از روشن شدن خودرو با هندل و به کار افتادن دینام برق در آنها جریان پیدا میکرد.
آپشن دیگری که این خودرو داشت برف پاک کنهای برقی بود و همچنین چراغهایی که برای روشنایی پشت نشانگرها (آمپرها) در نظر گرفته شده بود. لطفا به این آپشنها نخندید چرا که داریم در مورد سال 1934 صحبت میکنیم! در این خودرو سامانههای هیدرولیک و پنوماتیک بهطور توامان مورد استفاده قرار گرفته بود. ترمزها هیدرولیکی بودند. سیستم تعلیق آن ترکیبی از فنر و پنوماتیک بود. در پنوماتیک از هوا یا دیگر گازهای فشرده بهعنوان سیال استفاده میشود. برتری سیستم پنوماتیک این است که سیستم تعلیق را بسیار نرم میکند. در این سامانه زمانی که خودرو خاموش است، خودرو خوابیدهتر است. با روشن شدن موتور و به کار افتادن پمپ باد، سامانه پنوماتیک نیز فعال میشود. مرسدس بنز تا دهه 80 نیز از سیستم تعلیق پنوماتیک در برخی مدلهای لوکس خود استفاده میکرد. اما اکنون پنوماتیک در خودروهای سنگین و کاروتجاری کاربرد دارد.
پایان کار اسطوره
مرسدس بنز 500K تنها سه سال در برنامه تولید قرار داشت. آن هم در زمانی که بنز هنوز به خط تولید انبوه عقیده پیدا نکرده بود و همچنان با روش سنتی ماشین میساخت. 500K در سال 1934 تولیدش آغاز شد و در سال 1936 خاتمه پیدا کرد. در حالی که تنها 342 دستگاه از این خودرو ساخته شد. به همین دلیل این مدل یکی از نایاب ترین مدلهای معروف مرسدس بنز در جهان به حساب میآید. یکی از رازهایی که با مرگ مدیران مرسدس بنز در آن دوران برای همیشه پنهان ماند این است که سرنوشت 70 شاسی بدون بدنه 500K چه شد؟ 70 شاسی هیچ وقت خودرویی رویشان ساخته نشد و دلیلش هم هرگز در تاریخنگاری صنعت خودرو جهان ذکر نشده است.
این خودرو در زمان خود حدود 8 هزار دلار قیمت داشت. اما اکنون آخرین رقم رسمی ثبت شده برای آن در یک حراج 3 میلیون و 800 هزار دلار بوده است. هر چند رقم مدل رودستر (روباز) دو نفره آن تا 10 میلیون دلار نیز ذکر شده است. اما معاملهای با این قیمت صورت نگرفته است. در برخی منابع دلیل توقف تولید زود هنگام این خودرو را دو عامل تداوم بحران مالی در مرسدس بنز و همچنین روند تغییر سلیقه مشتریان ذکر کردهاند. مرسدس بنز بعد از این مدل، مدل 540K را تولید کرد که به روزرسانی همین مدل بود و آن هم زیاد در خط تولید دوام نیاورد. پس از آن نیز آلمان وارد جنگ جهانی دوم شده و زمانی که مرسدس بنز از دل جنگ بیرون آمد داستان طراحی خودرو چیز دیگری شده و 500K به افسانهها پیوسته بود.