خاطرات خیامی، موسس ایران ناسیونال؛ قسمت چهل

چرا برادران خیامی از یکدیگر جدا شدند؟

عصر خودرو- من ایران ناسیونال را مانند فرزندی که مادری به دنیا بیاورد به وجود آورده بودم و از جان و دل عاشقش بودم و به پاره پاره کردنش راضی نبودم. به یاد دارم در یکی از کوچه های کنار کاخ سعد آباد در حدود زعفرانیه قدم میزدیم با چشمانی پر از اشک به او گفتم محمود جان تمام موفقیت ما به خاطر روحانیت دوستی و همکاری ما برادران به دست آمده و جدا شدن ما اثر بسیار نامطلوبی در احوال تمام کسانی که میشناسندمان و صمیمیت ما را تحسین می کردند، داشت.

Monday 11 November 2024 - 10:26:00

چرا برادران خیامی از یکدیگر جدا شدند؟

 به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از انتخاب، کتاب «پیکان سرنوشت ما» با گردآوری و نگارش مهدی خیامی توسط نشر نی در سال 97 منتشر شده است. این کتاب، خاطرات احمد خیامی، موسس ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاه‌های کوروش و بانک صنعت و معدن است.

جدایی دو برادر و همزاد

محمود از سعید چند ماه پس از بازگشت پسرم سعید به تهران محمود پیشنهاد کرد او را در کارخانه رضا در مشهد به عنوان مدیر فنی و اداری سر کار بگذاریم. من هم که سعی می کردم محمود را از هر حیث راضی  نگه دارم. با این پیشنهاد موافقت کردم گویا اطرافیان خیلی پیشش بدگویی کرده بودند و او با این عمل میخواست به ظاهر مدیریت کارخانه را به پسرم بسپارد و در باطن از تهران دورش کند در واقع، از نخستین روزی که سعید به ایران برگشته بود، برادرم سعی داشت قسمتی از کارهای مهم را قبضه کند. قبلاً اداره خرید  و سفارشهای خارجی به کارخانه منتقل شده بود و او خواست حسابداری را در کارخانه داشته باشد. با این هم موافقت کردم در حالی که کلیه درآمدهای شرکت پس از پرداخت سفته های خارجی برای محمود به کارخانه فرستاده میشد و او هر طور دلش میخواست درآمد را مصرف می کرد.

از آمدن سعید به ایران روزی محمود پرسید اگر یک روز تو اما چند ماه پس بمیری، تکلیف من و بچه هایم با پسرهای تو چه میشود. برادری که روزگاری در مشهد می خواست به خاطر مرگ احتمالی من خودش را به چاه بیندازد و من حاضر بودم تمام دارایی و هستی ام را بلاگردانش کنم حالا حرف از مردن من میزد.

پس از شنیدن این سخنان گویی تمام دنیا را به سرم کوبیدند. جوابی نداشتم بدهم. یک میلیون متر مربع از زمینهای باقیمانده پایین کارخانه و هر ملک غیر منقولی را که ایران ناسیونال میخرید به نام پسر محمود کردم به برادرم گفتم محمود جان برای این که خیالت بعد از مرگ من راحت باشد هر چه بخواهی حاضرم بکنم میخواهی وصیت کنم پس از من دار و ندارم متعلق به تو باشد گفت نه احتیاجی نیست؛ این حرف هم از زبانم در رفت و بعد هم پشیمان شدم دیگر حس میکردم محمود به کلی عوض شده است.

اطرافیان به گوش او خوانده بودند تمام کارهایی که انجام شد نام برادر توست و تمام سازمانهای دولتی و حتی شاه هم او را همه کاره ایران ناسیونال می دانند و تو در درجه دوم قرار داری شده به یک روز محمود پرسید فکر میکنی من چند درصد در موفقیت ایران ناسیونال مؤثر بودم گفتم در معنی پنجاه درصد ولی در عمل پنج درصد و قسمتی از کارهایی را که انجام داده بودم و اینجا درباره شان نوشته ام برایش شرح دادم تصور میکنم این قضاوت من در آن روزها مقداری هم خودخواهانه بود گفتم اگر ناراضی هستی می توانیم از یکدیگر دوستانه جدا شویم قرار شد کلیه قسمتهای مرسدس بنز را من بردارم و پیکان را به محمود واگذار کنم و همه چیز را قیمت گذاری کنیم و هرکس که بدهکار شد بدهی خود را به دیگری بدهد لازمه انجام این کار دیوارکشیدن بین کارخانه بود. کجا حاضر میشدم کارخانه نصف شود؟

حالت مادری را داشتم که با کسی که ادعا میکرد فرزندش متعلق به اوست در نزاع است؛ حکایتی از انوشیروان دادگر است که می گویند دو زن با ادعای مادری یک فرزند به قاضی مراجعه کردند. قاضی پس از ساعتها جر و بحث رو به زنها کرد و گفت حالا که با یکدیگر توافق نمیکنید، بهتر است فرزند را از میان نصف کنیم و هر یک نیمی از آن را بردارید. آن یکی که مادر واقعی بود فریاد کشید نه فرزند مال من نیست مال مدعی است بدین ترتیب قاضی فهمید مادر اصلی کدام است.

من هم ایران ناسیونال را مانند فرزندی که مادری به دنیا بیاورد به وجود آورده بودم و از جان و دل عاشقش بودم و به پاره پاره کردنش راضی نبودم. به یاد دارم در یکی از کوچه های کنار کاخ سعد آباد در حدود زعفرانیه قدم میزدیم با چشمانی پر از اشک به او گفتم محمود جان تمام موفقیت ما به خاطر روحانیت دوستی و همکاری ما برادران به دست آمده و جدا شدن ما اثر بسیار نامطلوبی در احوال تمام کسانی که میشناسندمان و صمیمیت ما را تحسین می کردند، داشت.

برچسب ها

ایران ناسیونالمحمود خیامیاحمد خیامی
مطالب مرتبط بیشتر
روس‌ها از پیشرفت صنعتی ایران متعجب شده بودند قیمت پیکان را برای سال اول پانزده هزار تومان تعیین کردیم پیکان و شایعات ناروا ماجرای آهنگی که انوشیروان روحانی برای پیکان ساخت غذای مجانی، خانه مجانی و بهداشت مجانی، برای کارگران ایران ناسیونال یک اتوبوس برای کانون پرورش فکری به فرح هدیه کردیم برای خارجی ها قابل تصور نبود که اتوبوس های مرغوب بسازیم 23 اردیبهشت 1346 ایران ناسیونال افتتاح شد نمونه آزمایشی پیکان بیش از صد متر نتوانست راه برود شریف امامی با ایران ناسیونال خصومت شخصی داشت مهندسان هیلمن، نقشه پیکان را تهیه کردند نخستین پیکان چگونه ساخته شد؟ ماشینی به نام «Arrow» که به فارسی پیکان نامیده می‌شد چگونه از مونتاژ فیات به ساخت پیکان رسیدیم آغاز مذاکرات با مرسدس بنز برای تولید خودرو در ایران رئیس بنز به شاه گفته بود ساخت قطعات ماشین به سود ایران نیست به دستور شاه در نمایشگاه صنعتی شیراز شرکت کردیم بازدید شاه از ایران ناسیونال نشان خدمت از شاه دریافت کردیم تلاش برای بهبود زندگی کارگران ایران ناسیونال چرا برادران خیامی دستگیر شدند؟ قسمت دوم چرا برادران خیامی دستگیر شدند؟ زمین اولیه کارخانه 85 هزار متر بود نخستین گام‌های تاسیس ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) چگونه برداشته شد؟ نخستین اتوبوس‌های مونتاژی را چگونه وارد ایران کردم گفتم اگر نتوانستم روزانه یک اتوبوس بسازم، دست هایم را قطع می‌کنم ماجرای بازدید از شرکت بنز در سال 1337 ماجرای سفر به کربلا و رونق کارم پس از بازگشت نخستین نمایندگی شرکت مریخ در مشهد را گرفتم مصدق مردی محافظه کار و محتاط بود اولین شراکت با برادرم را از یک کارواش در مشهد آغاز کردم روایتی از تبعیض و بدرفتاری انگلیسی‌ها در جنوب زمانی بین خرمشهر و مشهد تجارت می‌کردم که تنها وسیله حمل و نقل هواپیما‌های روسی بودند نمی توانستم غذا بخورم اما اعلام ورشکستگی نکردم از خرید و فروش با توده‌ای‌ها تا رفتن به جلسات محمدتقی شریعتی مرافعه بین شرکای شرکت ایران‌ناسیونال درگرفته است محمود خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال نبود؟! رویای «ایران‌ناسیونال» در جاده مخصوص بنیانگذار ایران‌خودرو درگذشت خط تولید ایران ناسیونال در سال 1349
Back to top