به گزارش پایگاه خبری «عصرخودرو»، روانشناسی وانتبارها و شاسیبلندهای فولسایز آنقدر هم پیچیده نیست. این قبیل خودروها احساس بزرگ، سودمند و کاربردیبودن را القا میکنند. رمز فروش آنها هم ژست تستوسترونسازی است که دارند و البته، احساس کاربردپذیری و ایمنی سلطهجویانهای که از سر و رویشان میبارد؛ حتی اگر این احساس ایمنی سطلهجویانه، عامل خطر بالقوهای باشد برای هر کس یا هر چیزی که ناخواسته در محدوده برخورد با آنها قرار میگیرد و میگویند پیکاپ یا شاسیبلند هرچقدر بزرگتر یا قدرتمندتر باشد، بهتر است. 2 هیولایی که در این رقابت رو در روی یکدیگر قد علم کردهاند هم بسیار بزرگهیکل و بسیار قدرتمند هستند، پس باید بسیار بهتر باشند از هر چیزی که بتوانید فکرش را بکنید.
لباس ابرقهرمان بر تن پیکاپ محبوب فورد
احتمالا هیولای زردرنگ برایتان آشناست؛ چراکه در اصل همان F-150 فورد است؛ یانکی محبوبی که 42 سال گذشته پرفروشترین پیکاپ آمریکا بوده؛ البته با این تفاوت که زیر دست هنسی، لباس ابرقهرمان بر تن کرده. ابتدا فورد با محورهایی به مراتب پهنتر، سیستم تعلیق مخصوص رالیهای آفرودِ ساختِ Fox Racing با کورسِ بلندِ فنرها و تقویت پیشرانه V8 6.2 لیتری خود تا مرز قدرت 411 اسببخار، F-150 را به هیولایی درندهخو بهنام Raptor تبدیل کرد؛ هیولایی آفرودی که به عنوان یکی از خواستنیترین وانتبارهای آمریکا، ترکیبی است ویرانگر از قدرت، احساس حضور، کاربردپذیری و توانِ به هم دوختن مسیرهای ناهموارِ خارج از جاده با سرعت 150 کیلومتر در ساعت، بدون خورد کردن گیربکس. این یکی اما رپتور مخصوصی است که از زیر دست هِنِسی پِرفورمَنس بیرون آمده. این تیونر خوشنام و شناختهشده اهل تگزاس، با یک کیت سوپرشارژر خوشنفس Whiple، انژکتورهای فوقحجیم و کمی تجدیدنظر در سیستم خنکسازی، رپتوری درندهخوتر خلق کرده به نام ولوسیرپتور، با 623 اسببخار قدرت و 850 نیوتنمتر گشتاور. شاید مسخره به نظر بیاید ایده وانتبار فولسایزی که صفر تا 100 را زیر 5.5 ثانیه تخته میکند و حتما با خود میگویید وانتباری با عرض نزدیک به 2 متر و نیم که صدی تقریبا 20 لیتر بنزین میسوزاند، فقط به درد آمریکاییها میخورد و کسی چنین خودرویی نمیخواهد. اما با تمام اینها، ولوسیرپتور از این احساس مضحک بودن خود با خبر است و مشکلی هم با آن ندارد و به همین دلیل است که خودرو بیحد محشری است.
ژنرال جهشیافته مرسدس!
G کلاس سیاهپیکر مرسدس، در طرف مقابل، پیشنهادی است جدیتر و البته، بهمراتب گرانقیمتتر.
G500 4x42 در اصل نسخه 4 چرخ G63 AMG 6x6 پرهیبت مرسدس است به این معنی که در کنار بهرهگیری از یک جُفت فنربندی برای هر یک از چرخهای غولپیکرش، دارای محورهای طاقی و 3 قفل دیفرانسیل مکانیکی است. نیروبخش این غول اشتوتگارتی نیز نسخه تجدیدنظر شده نیروگاه V8 4.0 لیتری تویینتوربو جدید Mercedes-AMG GT است که البته شاید 416 اسببخار قدرتش، در برابر توان ویرانگر ولوسیرپتور، به چشم نیاید اما آنقدر پیشرفته هست که این واحد 6.2لیتری پرقدرت Boss هم در برابرش، احساس یک نیروگاه زغالسنگی را داشته باشد. عرض بدنه این
G کلاس خاص تقریبا نیم متر کمتر از ولوسیرپتور است اما اختلاف طول محورها در این دو، تنها 10 سانتیمتر است. G500 4x42 در مقایسه با وانتبار 5 متر و 64 سانتیمتری فورد و هنسی، 60 سانتیمتر هم کوتاهتر است اما با این وجود هم به لطف پهنای 2 متری و ارتفاعی برابر با 2 متر و 25 سانتیمتر، بزرگهیکل و تنومند جلوه میکند که البته بخشی از این هیبت چشمگیر را مدیون سیستم تعلیق کارآمدی است که بر آن سوار است. محور طاقی در اصل جعبهدنده کوچکی پشت توپی چرخها دارد که نیروی گشتاور را از توپی محوری بالاتر از خط محور چرخها به آنها انتقال میدهد. این پیکربندی مزایای بسیاری دارد که یکی از آنها، افزایش ارتفاع سواری است چراکه موقعیت قرارگیری محفظه دیفرانسیل و محور را بالاتر از سطح تماس ناهمواریهای معمول مسیرهای خارج از جاده میبرد. دیگر مزیت بارز این پیکربندی، کاهش فشار روی میللنگ است زیرا هریک از نیمچه جعبهدندههای پشت چرخها، نقش جعبه دنده کاهنده را نیز ایفا میکنند به این معنی که میتوانید گشتاور بیشتری را به توپی چرخها، یعنی جایی که لازم است، انتقال دهید. از دیگر مشخصههایی که کم در این هیبتِ دوچندانِ G500 4x42 تاثیرگذار نبودهاند، باید به چرخهای غولپیکر 325/55 R22 و گلگیرهای پهن و برآمده فیبرکربنی اشاره کرد.
تمام پروازها و وحشیگریهای G500 4x42 را یک جُفت کمکفنر موازی در هر چرخ کنترل میکنند، درست مثل اسلحههای ویرانگر رالی صحرا. در این پیکربندی حرفهای، یکی از فنرها کاراکتر فنربندیهای معمول را دارد و دیگری، بهصورت الکترونیکی کنترل میشود تا انعطافپذیری خاصی که خودرویی در این سطح باید داشته باشد را به آن بدهد؛ هم در جاده و هم خارج از جاده. این G کلاس همچنین در کنار این فنربندی، 3 قفل دیفرانسیلی که پیشتر اشاره شد و کلی پسوند پُشتِ نامِ مرسدسِ خود، از سیستم اگزوز مخصوصی بهره میبرد که سراگزوزهایش از زیر پادریها در نمای جانبی بیرون زدهاند؛ مشخصهای که هیجانی خاص به این هیولا میدهد. تایرهای آفرودی غولپیکری که چرخهای حرفهای 22 اینچی دارای قفل دیواره را پوشش داده نیز جای خود را دارند.
مبارزین صحرا، رو در روی یکدیگر
راستش را بخواهید G500 4x42 عجیبترین تجربه سواری را دارد. وارد کابین که میشوید، به جز ردیفی از چند سوئیچ اضافی، تفاوتی با کابین فوق راحت و فوقلوکس یک G کلاس عادی ندارد. گسترهای از چرم و جزئیات نقرهایرنگ در آن بهکار رفته و فضای داخلی و اندازه شیشهها تغییری نکرده و خیلی سخت میتوانید گلگیرهایی که به پهنای 25 سانتیمتر از طاق محفظه هر یک از چهار چرخ خودرو بیرون زدهاند را ببینید. جالبتر اینکه سواریاش اصلا طوری نیست که ارتفاع بهمراتب بیشتر سواریاش به چشم بیاید. در واقع به جرات میتوان گفت سواریاش، چه در جاده و چه خارج از جاده، بهتر از G کلاسهای استاندارد هم شده.
این سواری احساس گرانقیمتی هم دارد. مثلا برخلاف محور عقب سوار بر فنرتخت حجیم رپتور که تحتِ فشارِ فرود، به لرزش میافتد و صدای آنچنانی میدهد، فنربندی G کلاس ضربه را کاملا به خود میگیرد و دفع میکند. برعکس این فورد که با احساس پهنپیکر بودن و ارتفاع کمتر سواریاش، در پیچها کمی منحرف میشود و به تکان میافتد، G500 با سطح بالای چسبندگیاش به مسیر، استوار و متعادل پیچها را رد میکند و این مرسدس میتواند از روی هر چیزی کوتاهتر از یک دیوار آجری یک متر و 20 سانتی رد شود، برخلاف ولوسیرپتور که پشت فرمانش، مدام باید حواستان به هندسه ناهمواریها و زوایای صعود و فرود آنها باشد. البته این را بگوییم که ولوسیرپتور هم چندان پایبندِ محدودیتها نیست چراکه از روی هر چیزی هم نتواند رد شود، میتواند از میان آن راهی برای خودش باز کند. این را هم اضافه کنید که در G500 4x42 نمیتوان وضعیت انتقال قدرت را روی حالت دیفرانسیل عقب قفل کرد اما در ولوسی رپتور کافی است دیفرانسیل عقب را قفل کنید و دیوانهوار روی شن و خاک، دریفت بزنید. البته با این وجود هم این کمتوانی ولوسیرپتور در برابر ژنرال قدکشیده مرسدس به چشم میآید.
اما این به هیچ عنوان دلیل بر کمتوانی ولوسیرپتور در مسیرهای آفرود نیست چراکه فنربندی بسیار نرم، قابلیت مَفصلی عالی به محور میدهد و اگر خوب حواستان به رد تایرها و جایی که چرخها میروند، باشد، این رپتور قطعا هیولایی است توانمند برای مسیرهای چالشبرانگیز آفرود. به لطف پهنای قابلتوجه محورها، در گذر از روی شیارها و آبراهههای کوچک دردسری نخواهید داشت. به مشکل هم که بخورید، باز هم به لطف حالت آفرود، سامانه قابل تنظیمِ انتقال قدرت به هر چهار چرخ و نسبت پایین دندهها، کماکان ابتکار عمل را در دست خواهید داشت و به عنوان یک مبارز صحرایی، راحت میتواند با گلولای مسیر کنار بیاید. V8 پرطنین این وانتبار ویرانگر هم خیلی راحت در پایینترین دورها، اوج میگیرد، حتی بدون نیاز به همراهیِ آنچنانیِ سوپرشارژرِ حجیمی که هنسی روی آن سوار کرده.
با تمام اینها، پشت سر G500 4x42 راندن هم درس بزرگی است. دیدن اینکه چطور G500 4x42 در چالشبرانگیزترین ناهمواریهای مسیرهای خارج از جاده، گشتاور پیشرانهاش را بین چهار چرخش توزیع میکند، و یا اینکه فنربندیاش چطور از پس این ناهمواریها برمیآید، واقعا لذتبخش است و لذتبخشتر از اینها، طنین خوشصدایی است که به سبکی مهیج، از سراگزوزهای جانبی شنیده میشود؛ درست مثل یک مبارز رالی داکار که اجازه تردد در شهر و جاده را هم دارد. در جاده هم اوضاع تقریبا به همین منوال است و فورد، در جاده هم غولپیکر، نرم و سنگین احساس میشود و کمی هم صدا میدهد. سواری مرسدس در طرف مقابل، سِفت و کنترلشده احساس میشود و کمی هم اسپرتی.
اما ولوسیرپتور هم افسونِ مخصوصِ خود را دارد و آن، چیزی نیست جز سرعت دیوانهوار. کافی است پدال گاز را تا ته تخته کنید و اجازه دهید نیروگاه V8 کاملا دور بگیرد تا این سوپرپیکاپ زرد رنگ، روی حالت کاملا وحشی کوک شود. سوپرشارژری که هنسی روی این نیروگاه V8 نصب کرده همچون موتور استارتر توربین یک جت زوزه میکشد، از سراگزوزها طنینی شبیه به یک نَسکار زخمخورده بیرون میآید و این هیکل زرد، به یک باره نقطه میشود در خط افق. اینکه کیفیت تعویض دندههای گیربکس 6 سرعته خودکار این رپتور تا حدی ناخوشایند، پایین است و نمیتواند به پای دقت گیربکس مجهز به اهرمهای تعویض پشت فرمان مرسدس برسد، شکی نیست اما وای که چه کِشِش و قوای محرکهای دارد این ولوسیرپتور!
G500 4x42 این فورد را بر سر پیچها نابود میکند اما در مسیرهای مستقیم، ولوسیرپتور با قدرتِ محضِ پیشرانه تمامآمریکاییاش، کاملا سرتر است.
نژاد تازه ابرخودروها
اما در دنیای واقعیت، رقابتی بین این دو وجود ندارد. ولوسیرپتورِ ساختِ هنسی با آپشنهای مهیج هم در محدوده 100 هزار دلار قیمت دارد اما G500 4x42 فعلا یک مفهومیِ نزدیک به خط تولید است که خواهان داشته باشد، تولید میشود؛ آن هم به قیمتی فراتر از 250 هزاردلار. این دو بیشتر مسیری را نشان میدهند که تازگیها پیش گرفتهایم. امثال ولوسیرپتور و
G500 4x42 نمادی هستند از فرهنگ جدیدی که خسته شده از تمام ابرخودروها و خودروهای عملکردمحوری که نمیتوانید بدون اجاره یک پیست یا ریسکِ زندان رفتن، تمام قابلیتهایشان را به چالش بکشید. در واقع اینها نژاد جدید ابرخودروها هستند؛ ابرخودروهایی که حتی با سرعت 15 کیلومتر در ساعت در مسیرهای خارج از جاده هم آدرنالینساز هستند.
اینها ابرخودروهایی هستند برای خانواده که هم کاربردپذیر هستند و هم سوار بر آنها، میتوانید مطمئن باشید که در کانون توجهات هستید. به عبارت بهتر، کاربردپذیری بالا در اینها جایگزین قابلیتهای عملکردی بالای ابرخودروهای مرسوم شده.
این نژاد تازه از ابرخودروها، مهیج، انتحاری و پُر سر و صدا هستند و البته، کمی هم احمقانه؛ این تمام آن چیزی است که یک ابرخودرو باید باشد و در کنار اینها، بسیار کاربردی نیز هستند.
در واقع، تنها کاری که این نژاد تازه از ابرخودروها نمیتواند خوب انجام دهد، پرواز است.
*مجید رقیبی