به گزارش پایگاه خبری«عصرخودرو» به نقل از فارس ، بیقرار رفتن است. چشم در چشم چراغ قرمز چهارراه دارد. زیرچشمی حرکات افسر راهنمایی و رانندگی آنطرف چهارراه را زیر نظر دارد و بهمحض پرت شدن حواس افسر، مثل برق از چهارراه عبور میکند. به گره ترافیکی که میرسد مسیرش را در پیادهرو ادامه میدهد و عابران پیاده را همچون کله قندیهای شهرک آزمایش پشت سر میگذارد. در مسیرش از هیچ راه فرعی و خلاف، حتی شاخبهشاخ شدن و عبور از میان اتوبوسهای غولپیکر هم ابایی ندارند. خلاصه، راکبان موتورسیکلتها هرکاری بخواهند انجام میدهند و حتی از جابهجایی بار آن هم چند برابر هیکلشان اجتناب نمیکنند. گویی متخلف بودن و انجام کارهای مخاطرهآمیز برای آنها تبدیل به یک فرهنگ شده است. اما این فرهنگ یا هرچیزی دیگری که اسمش را بگذاریم، هرسال تلفات جانی بسیاری به جا میگذارد. سال گذشته 21.8 درصد از کل تلفات حوادث رانندگی را به خود اختصاص داده است. این تصویری از موتورسیکلتهایی است که راکبانش با وجود تمام اطلاعرسانیها، برخوردها و آگاهی نسبت به کارهایشان مصرانه اصرار به تکرار قانونشکنی دارند. واقعاً چرا وضعیت موتورسواران اینگونه است؟ این سؤال باعث شد تا به یکی از پرترددترین مناطق شهر تهران برویم و در این رابطه با موتورسواران گفتوگو کنیم و با کارشناسان به بررسی این موضوع بپردازیم.
بار وانت، سوار موتورسیکلت
صدای قیقاژ موتورسیکلتها از چهارراههای پر رفتوآمد و خیابانهای اصلی گرفته تا کوچهپسکوچههای باریک و پیچدرپیچ به گوش میرسد. موتورسیکلتها حتی در پیادهروها و بازارچهها هم به چشم میخورند. اما بینظمی در تردد و تخلفات مرگبار موتور سواران در بازار تهران نمود بیشتری دارد. کمی بالاتر از میدان امام خمینی(ره) انبوه موتورسیکلتها کنار هم پارک شدهاند و راه را برای عبور افراد از پیادهرو به خیابان مسدود کردهاند و منتظر آماده شدن بار اجناس مغازهها هستند. روی یک از موتورها جعبه بزرگی به چشم میخورد. راننده مشغول بستن جعبه به کمک طناب است. تقریباً روی زین موتور جایی برای نشستن موتورسوار نیست. خودش را «محمود معروفی» معرفی میکند: «همه این موتورها برای جابجایی بار اینجا پارک شدهاند. این اطراف چند پارکینگ موتورسیکلت وجود دارد اما برای ما بهصرفه نیست که در آن پارک کنیم. چون روزی چندین بار میرویم و میآییم و برای هر بار ورود به پارکینگ 5 هزارتومان هزینه از موتورسوارها دریافت میکنند. ما اینجا نیم ساعت یا یک ساعت منتظر بار میمانیم و بعد میرویم.» بار وانت را سوار موتورسیکلتش میکند و به زحمت جمعیت را میشکافد و در شلوغی خیابان ناپدید میشود.
خط ویژه تردد موتور
پر حادثهترین حضور موتورسیکلتها به مسیر خطوط ویژه اتوبوس و وسایل نقلیه امدادی برمیگردد. وضعیت در خطوط ویژه و مسیر بی.آر.تی هم بهتر از این نیست؛ آنهم در شرایطی که ورودی و خروجی مسیرهای ویژه را در بسیاری از تقاطعها با موانع فیزیکی مسدود کردهاند و مأموران راهنمایی و رانندگی رفت و آمد در این مسیرها را کنترل میکنند. «شریف رضایی» راننده یکی از این اتوبوسهای تندرو میگوید: «نگه داشتن وسایل نقلیه سنگین مثل اتوبوس، آن هم وقتی داخل آن پر از مسافر است در سرعتهای بالا کار سادهای نیست. با این حال در خیابان مولوی موتورسیکلتها ناگهان از پیادهرو، کوچههای اطراف، یا از مسیر خیابان وارد مسیر ویژه میشوند و ما مجبور به ترمزهای ناگهانی هستیم. همین موتورها مسیر ویژه را مسدود میکنند و باعث کند شدن سرعت ما میشوند. در همین خط روزی نیست که تصادف حادثهسازی توسط همین موتورسیکلتها به وجود نیاید. کسی هم نمیتواند جلوی آنها را بگیرد.»
وسیلهای که نانمان را میدهد
شغل 41 درصد تلفات موتورسواران در سال گذشته آزاد گزارش شده است که رقمی برابر با یک هزار و 535 نفر از کل تلفات است و بیشترین تعداد را در برمیگیرد. مشاغلی همچون کارگران با 752 نفر (20.1 درصد از کل تلفات) و دانش آموزان با 405 نفر (10.8 درصد از کل تلفات) به ترتیب بیشترین تلفات موتورسواران را بعد از شغل آزاد داشتهاند. از نظر وضعیت تحصیلی نیز بیشترین گروه تلفات با 2886 نفر (77 درصد) تحصیلات زیر دیپلم داشتهاند. 16.2 درصد از کشته شدگان مدرک دیپلم و 5.2 درصد نیز دانشجو بوده و یا مدارک بالای دیپلم داشتهاند. وضعیت تحصیلی 59 نفر از درگذشتگان (1.6 درصد) نامعلوم گزارش شده است. اما آمارها نشان میدهد بیشترین علت مرگ موتورسواران ضربه به سر است. «مهران موسی زاده» از معدود موتورسوارانی است که کلاه ایمنی بر سر دارد و گوشه خیابان مولوی ایستاده است. او میگوید: «همه موتورسوارها خوب میدانند که وسیله خطرناکی زیر پایشان است. با کوچکترین ضربهای، موتورسوار به بیرون پرت میشود و دستش به هیچ بند است. بااینحال به خاطر شغلمان مجبور به استفاده از موتورسیکلت هستیم. اگر از دست جریمهها و خواباندن موتور در پارکینگ در برویم، بخور و نمیری کاسب میشویم. بیشترین بار و سفارش کار در همین بازار است که آنهم در محدوده طرح ترافیک قرار دارد و با خودرو نمیتوان در آن کار کرد.»
از موتورسیکلت سوارانی میگوید که هوای همدیگر را دارند و اگر جایی پلیس راهور به جمعآوری موتورسیکلتها مشغول باشد به همدیگر خبر میدهند: «وقتی یک موتورسوار پلیس را میبیند که موتورها را توقیف میکند، از همان مسیر برمیگردد و هر موتورسواری که ببیند را خبر میکند. نداشتن گواهینامه، نداشتن کلاه ایمنی و بار اضافه، عبور از چراغ قرمز، حرکت در خط ویژه از خلافهایی است که اگر موتورسوار انجام داده باشد موتورش توقیف میشود.» میخندد: «حرکات نمایشی با موتور هم که کار ما نیست؛ این وسیله نان درآوردن ما است و وقت تفریح با آن را نداریم.»
همه تخلف میکنند
اگر بخواهیم این مسئله را از نظر مبلغ پرداختی بابت خرید موتور و قابلدسترس بودن این وسیله نقلیه برای همگان بررسی کنیم؛ باید گفت، اکنون میتوان با مبلغ 9 میلیون تومان یک موتورسیکلت صفر کیلومتر تهیه کرد. اما در بازار دستدوم، این رقم به نصف کاهش پیدا میکند. اما موضوع که ما بررسی میکنیم تخلفهای موتورسواران با آگاهی خطرآفرین بودن آن است و دلیل بیان این آمارها هم به بیان همین موضوع برمیگردد. «احمد سلیمانی» موتورسواری است که به گفته خودش 20 سال از این وسیله نقلیه استفاده میکند. به گفته او «اگر با موتور سیلکت زود به مقصد نرسم و نتوانم از کوچه ورودممنوع گذر کنم و از خط ویژه بگذرم، فایده ندارد و وسیله دیگری را ترجیح میدهد.» وقتی از او میپرسیم میدانید این کارها خطرآفرین است میگوید: «همه تخلف میکنند. واقعیت این است که من اگر تخلف کنم و موتورم را توقیف کنند، اگر گواهینامه نداشته باشم میتوانم نام برادرم را بدهم که گواهینامه دارد. فرقی هم نمیکند گواهینامه هم داشته باشم با یک نصف روز دوندگی موتور را آزاد میکنم.»
قانونگریزی در حوزه کلان
شاید اگر همه موتورسوارها قوانین راهنمایی و رانندگی و حقوق شهروندی را رعایت کنند، بسیاری از مشکلات ترافیکی برطرف شود. اما حتی موانع آهنی پیادهروها هم نتوانسته مانع از حضور موتورسیکلتها در پیادهروهای شود. اما این تنها راهکاری نیست که پلیس و مسئولان برای نظم بخشیدن و کمتر کردن ناهنجاریهای ایجادشده توسط موتورسیکلتها کردهاند. پلیس هرچند وقت یکبار طرح جمعآوری موتورسیکلتها را اجرایی میکند و بهطور مکرر، متخلفان را اعمال قانون میکند. رسانهها هم از تأکید بر رعایت ایمنی و مرور قوانین راهنمایی و رانندگی غافل نیستند. اما بازهم پاسخ سؤال تخلفات آگاهانه مبهم است. دکتر «بیتا مدرس»، روانشناس اجتماعی میگوید: «اینکه فرد یا افرادی از هنجارشکنی لذت میبرند و به کارشان ادامه میدهند، نشانه درستی نیست. آگاهی دادن نسبت به عمق تخلف میتواند در مرحله اول مؤثر باشد و در مراحل بعدی برخورد قانونی به اشکال مختلف تأثیر دارد. اما قانونگریزی در حوزه کلان در دو بخش ارزیابی میشود. مبحث نخست از منظر فردی و مبحث دیگر از منظر اجتماعی است. در مبحث نخست هر فرد باید یک سری مصادیق را یاد بگیرد. بنابراین خانوادهها باید آموزش ببینند و به فرزندان خود بیاموزند. مسئله اصلی این است که خانوادهها، خود با رفتارهایی که در کانون خانواده انجام میدهند، باعث رواج قانونگریزی در فرزندان میشوند. ناهنجاریهای رفتاری دیگر از قبیل دوبله پارک کردن اتومبیل و پارک کردن موتورسیکلت در پیادهرو از سوی والدین چیزی جز پایمال کردن حق دیگران را به فرزندان نمیآموزد و آنها تنها با مشاهده این موارد ساده، زمینههای قانونگریزی بیشتری را در ذهن خود میپرورانند. بنابراین تقلب آموزی از خود خانوادهها آغاز میشود. اینگونه مصادیق، مواردی است که خانوادهها هیچگاه بهعنوان نمونهای از قانونگریزی نمیپذیرند و جامعه را مقصر تمام تخلفات میدانند.
گام بعدی مربوط به سازمانهایی است که باید بر روی این ساختارها کار کنند. مهمترین اصل در این زمینه رعایت کردن عادلانه قوانین در حوزه اجتماع است. چراکه اگر قانون عدالت محور نباشد، هزار سال هم که خانوادهها فرزندان خود را آموزش دهند، آن فرزند در بیرون از فضای خانواده به نتیجهای نخواهد رسید. بنابراین رفتار عادلانهای که از رعایت قانون مشاهده شود، میتواند به میزان قابلتوجهی مفید و مؤثر باشد. بهطور مثال زمانی که یک نوجوان حرکت یک خودرو در خط ویژه را مشاهده میکند و هیچ واکنشی را از سوی پلیس در رابطه با آن نمیبیند، نمیتواند تشخیص دهد که قانونمند بودن یا قانونگریز بودن چه تفاوتی باهم دارند. عامل بعدی وضع قوانینی است که به نفع همگان باشد. درنهایت در این زمینه نیاز به یک فرهنگسازی جامع وجود دارد.
موتورسواران باید رعایت قانون را بپذیرند
«مصطفی بابایی»،کارشناس فرهنگی اجتماعی بابیان اینکه اصلاح فرهنگ ترافیک یکشبه و یکروزه اتفاق نمیافتد و باید برای آن برنامهریزی کرد، میگوید: «آموزش برای کودکان یکی از مهمترین قدمهایی است که میتوان در این زمینه برداشت تا نسل آینده بیشتر از اینکه صرفاً خود را ببیند، نگاهی جامع به موضوعی مثل رعایت قانون داشته باشد و بتواند خود را جزئی از یک کل به نام جامعه بداند. مهمترین دلیل قانونشکنی در موضوع ترافیک همین است که هر فردی به هر قیمتی شده بهتنهایی میخواهد خودش از ترافیک نجات پیدا کند و توجهی به این موضوع ندارد که با زدن به جاده خاکی، حقوق عده دیگری را زیر پا میگذارد. «پارک ترافیک» فرصت خوبی است تا کودکان با موضوعات ترافیکی بیشتر آشنا شوند و کاربرد قوانین را بدانند. وقتی موضوعی بهطور کامل برای آنها شرح داده شود و آنها بتوانند از نزدیک آن را لمس کنند، برای همیشه آن را در ذهن خواهند سپرد.
بیفرهنگی ترافیکی، مثل فرهنگ ترافیک مسری است و قابل سرایت به بقیه افراد جامعه. برای مثال اگر پشت چراغ قرمز عابر پیادهای، تعدادی شهروند ایستاده باشند، نفرات بعدی هم به تبعیت از آنها پشت چراغ قرمز میایستند. اما در بسیاری از موارد اولین عابرانی که به چراغ زرد یا قرمز برمیخورند، با بیتوجهی از آن عبور میکنند و نفرات بعدی هم خود را مجاز به انجام این رفتار میدانند. در همین راستا وسایل نقلیه هم خود را مجاز میدانند که وارد حریم عابران شوند تا به زعم خودشان، از حق خود دفاع کنند تا شلوغی را دور بزنند. میل به بینظمی در جهان، وزنه تمایل به عدم رعایت قوانین را سنگینتر میکند. به همین دلیل باید گفت تا وقتی فرهنگ رعایت حقوق در ذهنیت استفاده از موتورسیکلت به عنوان یک وسیله نقلیه مناسب در شهر، رعایت نشود؛ هیچ اتفاقی مثبتی را شاهد نخواهیم بود.»