به گزارش پایگاه خبری «عصرخودرو» به نقل از خبرگزاری مهر، گروه استانها - حامد موذن فردوسی: دغدغه فرهنگ دارد، نه از آنهایی که در کلام مدعی دفاع از فرهنگاند نه، در عمل هم چند سال شده که به فرهنگسازی مشغول است و برای این کار بر خلاف بسیاری از مدیران فرهنگی، نه حقوقی میگیرید و نه توقع دریافت دستمزدی دارد تازه در این راه از منافع مالی خودش هم گذشته است.
در مسیر میدان آزادگان - میدان امام حسین(ع) کار میکند، پنجاهوهفت سال سن دارد، چهرهاش آفتابسوخته است و خوشبرخورد، از آن دسته رانندههایی نیست که بهمحض سوارشدن مسافر شروع به غرولند کند که گرانی بیداد میکند، به نتایج انتخابات و استعفای وزرا هم کاری ندارد و نظریات سیاسی و اقتصادی را هم نقد نمی کند.
چهره اش معمولی است ولی لبخندش که تسکینی بر روح خسته از گرما و سر و صداهای شهری، او را خاص و دوست داشتنی کرده است، تکه کاغذی که رویش نوشتهشده است «کرایه برای سالمندان رایگان» در همان بدو نشستنم در تاکسی نظرم را جلب میکند، با دیدن این جمله ناخواسته به یاد مترو میافتم که برخی بهسرعت و در نبردی نابرابر و ماراتن وار بر صندلیای تکیه میزنند و مست و مغرورند که بر همنوعان پیر و ناتوان خود غلبه کردهاند.
شاید این جمله در ظاهر ساده و کماهمیت دیده شود اما عمق آن نشان از دور شدن جامعه امروزی از سنتهای نیکوی گذشتگانمان دارد، احترام به افراد سالمند در فرهنگ ایرانی - اسلامی همیشه موردتوجه بوده است همین برگه کوچک با این جمله ساده دلیلی است برای آنکه بفهمیم چقدر از روح فرهنگ فاصله گرفتهایم.
سر صحبت را باز میکنم؛ محمدرضا جوانبختی راننده تاکسی خط میدان آزادگان تا میدان امام حسین (ع) در کرج است و بیش از سه سال است که از سالمندان کرایه نمیگیرد و در ایام و مناسبتهای مذهبی نیز کرایه مسافرانش صلوات است از وی دلیل کارش را میپرسم میگوید؛ بالاخره کار فرهنگی را باید از جایی شروع کرد.
این راننده تاکسی کرجی در پاسخ به این پرسش که طی این سالها خسته نشده یک «هرگز» قاطعانه میگوید و امید دارد که ایدهاش در جامعه تسری پیدا کند.
جوانبختی بهتازگی پشت تاکسیاش یک کاغذ بزرگتر چسبانده و روی این کاغذ هم نوشته «کرایه برای سالمندان رایگان» دلیل این کارش را جلبتوجه بیشتر و اشاعه این فرهنگ از فضای بسته اتاقک خودرو به سطح شهر اعلام میکند.
دلیل کارهایش را عشق به کار فرهنگی می داند و از روزهای جنگ تحمیلی هم میگوید همان روزهایی که پوتینهای رزمندگان را صلواتی واکس میزده است، هر چه هست مهیاکردن حمام و جارو کشیدن سنگرها در آن سالها وی را پیگیر نیات خوب و الهی بار آورده است.
با وجود تمام این کارها در خط خودشان هم کسی این کار را همچون وی انجام نمی دهد، شنیدم که به تازگی عده ای از همکارانش به این کار علاقه مند شده اند، وقتی دلیل عدم استقبال همکارانش را سوال می کنم می گوید: اجرای فعالیت های فرهنگی زمان بر است.
آن چیزی که من از چند بار سوارشدن در تاکسیاش فهمیدم این است که اهل ریا و تزویر نیست، تا قِران آخر باقیمانده را محاسبه میکند و به مشتری بازمیگرداند، از وی پرسیدم عدهای این مبالغ را بهاصطلاح ریاضی گِرد میکنند، میگوید: کار من این است و باید پول خرد داشته باشم تا بتوانم تمام بدهی خودم را بپردازم، حقالناس را باید پرداخت هرچند اندک باشد، اگر پول خرد برای بازگرداندن به مسافران نداشته باشم به آنها میگویم اگر بعداً مرا دیدید پرداخت کند و اگر ندیدید حلالتان باشد که اکثر مواقع میآیند و پرداخت میکنند.
شاید یکی از بزرگترین تفاوتهای او با سایر همکارانش فارغ از مباحث مطرحشده این است که دغدغهها و مشکلات کاری خود را با مسافران درمیان نمیگذارد، وی هم البته مشکلاتی دارد که با من به دلیل خبرنگار بودن مطرح میکند، جوان تحصیلکرده بیکار دارد، مخارج تاکسی بالا است اما معتقد است وقت مسافر محترم است.
راننده تاکسی معروف این روزهای کرج که عکس هایش در فضای مجازی منتشر شده می گوید: شب ها برای ایده های جدید ساعت ها فکر می کنم و پیش آمده که با صدای اذان صبح متوجه گذر زمان می شوم.
وی تنها به نپرداختن کرایه سالمندان اکتفا نکرده است و برای تکمیل این کار خیر با چندین پزشک صحبت کرده که سالمندان را رایگان ویزیت کنند و البته یک پزشک را متقاعد کرده که در ماه 10 سالمند را بهرایگان ویزیت کند
خواسته این راننده تاکسی از مسئولان این است که به فکر مردم، جوانان و انقلاب باشند، فقط همین.
آقای جوانبختی یکی از هزاران سفیر فرهنگی برای زنده کردن وجدان جامعه امروز ماست تا داشتههای خود را به یاد بیاوریم و هرکدام از ما به کارهایی فرهنگی، هرچند کوچک بپردازیم و به جایگاه اصلی ایرانی - اسلامی خود بازگردیم سؤالی که بی پاسخ می ماند این است که در شهری که میلیاردها تومان صرف هزینههای فعالیت های بهاصطلاح فرهنگی میشود چرا از این افراد و اعمال نیک و پسندیده هیچ حمایتی نمیشود.