فونیکسریمکسبهتام

تخته‌گاز روی پل‌های هوایی

عصر خودرو- چرا سرعت قانونی روی پل حافظ فقط ۳۰ کیلومتر است و برای گذر از پل صدر بیش از ۶۰ کیلومتر نباید داشت و حتی تونل توحید نیز سرعت بیش از ۶۰ کیلومتر را بر نمی‏تابد؟ چون ویراژ دادن و ترمزکردن و پیشی‌گرفتن از عمر مفید پل‌های هوایی می‌کاهد، برای همین گذر اتوبوس و کامیون و موتوسیکلت از روی پل صدر قدغن شده است.

تخته‌گاز روی پل‌های هوایی
نسخه قابل چاپ
شنبه ۰۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۰:۰۰

    به گزارش پایگاه خبری«عصرخودرو» به نقل از ایرنا ، اینک در پیک ترافیک که آمد وشد روی پل حافظ قفل می‎شود اگر یک لیوان آب روی داشبورد ماشین خود بگذارید انگار که زمین‌لرزه رخ داده، لرزش شدید لیوان آب را خواهید دید. اگر هیچ ترسی نداریم از این که رهگذری را روی خط‎های سفید پیاده زیر بگیریم (نه ترس از تاوان و دیه و نه ترس از این که آنان بی‌گناه‎اند) دست‎کم با شتاب از پل‌های هوایی بالا نرویم و از خودروها‌ جلو نزنیم و با همان سرعت از پل خارج نشویم.

    چرا سرعت قانونی روی پل حافظ فقط 30 کیلومتر است و برای گذر از پل صدر بیش از 60 کیلومتر نباید داشت و حتی تونل توحید نیز سرعت بیش از 60 کیلومتر را بر نمی‏تابد؟ چون ویراژ دادن و ترمزکردن و پیشی‌گرفتن از عمر مفید پل‌های هوایی می‌کاهد، برای همین گذر اتوبوس و کامیون و موتوسیکلت از روی پل صدر قدغن شده است. شاید شگفت است که یک پل بزرگ با پایه‎های پهن بتونی به اندازه یک اتاق و پایدار در برابر زلزله، آن هم در ژاپن در هم بریزد؛ همان‎گونه که پل هوایی تک‎پایه در زلزله 1995 شهر کوبه ژاپن در خود تا شد.

    نمونه دیگر ریزش پل هوایی در شهر جنوا در ایتالیاست که سبب کشته‎شدن دست‎کم 35 تن از شمار یک کودک شده است.

    این پیشامد 23 مرداد امسال، پس از یک بارندگی سیل‌آسا رخ داد و این پل هوایی روی بزرگراه ایتالیا در خود فرو شد و از 200 آتش‌نشان هم کاری برنیامد؛ 8 خودرویی که روی آن می‎گذشتند از بلندای 90 متری به روی ریل راه‎آهن پرت شدند و 20 خودروی زیر پل به هم کوبیدند و یک شاهراه که به کرانه مدیترانه راه داشت بسته شد. سهام شرکت اداره‎کننده پل در بورس پایین آمد و خرید و فروش‎‏اش خوابید. این پل که نیم‎سده پیش در دهه 1960 م ساخته شده بود تازه بازسازی‌شده بود و از سوی سرمهندسان، دیده‎بانی می‌شد، با این همه به گفته وزیر ترابری آن کشور پیشگیرِ پیشامدِ ناگوار(فاجعه) نشد.‏

    باد و بوران و توفان در کار نیست. «شتاب» همیشگی ست؛ در تهران تنها انسان‎ها نیستند که شتاب دارند و برای رفتن به سر کار یا خانه، تندتند راه‎ می‏‎روند، ماشین‎ها و موتورها نیز به همان اندازه بلکه بیشتر شتابناک‎اند و هرکس به جای آن که راه را باز کند اول دیگری رد شود، به هزار ترفند می‌کوشد جلو بزند و خود را (حتی به بهای زیرچرخ گذاشتن شخصیت دیگران) هرچه زودتر به سرپناه خویش برساند.

    ** فرهنگ‎سازی ‏
    انسانی از تنش و چالش و گزش مدام رهایی خواهند یافت که در هر وضعیتی، حق را به دیگری بدهد؛ آنگاه سنجه‌های حق تقدم و دودلی در این مورد را که آیا حق با من بود یا دیگری، دور خواهد ریخت.

    بهروز یزدان‎بخش ـ کارشناس مکانیک: «امکان ندارد که کشورهایی را به لحاظ صنعتی پیشرفته بدانیم ولی به لحاظ فرهنگی نه. اگر قرار باشد کشوری پیشرفت کند، همه ارکان کالبدش با هم پیشرفت می‎کند.»

    «بهتر است انسان، آموزش و فرهنگ‌ پذیرش و سازش را در راستای بالندگی، نخست از خود بیاغازد تا دیگری؛ استاد سرکلاس درس از شکیبایی سخن می‌گوید؛ ولی شکیبایی تنها برای سر کلاس نیست که استاد بگذارد دانشجو سخن‌اش را به پایان برد و در میانه حرف‌اش او را سر جایش ننشاند، بلکه سر خط‎کشی گذر پیاده نیز باید شکیبایی حضور داشته باشد و سبب شود که به نیش ترمزی، یک رهگذر بی‎استرس رد شود.»

    ** سازه‌های بی ساختار
    نغمه فیروزکوهی ـ کارشناس امور شهری: «سرعت قانونی برای استفاده از پل‎هایی مانند صدر، 60 کیلومتر در ساعت است، وگرنه زودتر از زمان پیش‎بینی‎شده، فرسوده خواهد شد. برآورد کارشناسان برای کارکرد مفید چنین پل پرهزینه‎ای تنها 5 تا 10 سال است؛ اگر با سرعت خودروها و ویراژ و لایی‎دادن، زودتر آسیب نبیند.»

    «این که بالای 17 هزار میلیارد تومان (شاید هم 7 هزار میلیارد تومان) برای ایجاد چنین پلی هزینه شده است به کنار. کاری هم نداریم به این که پل صدر در ترافیک شهر گشایشی به وجود آورده؛ یا در دو انتهای خود به ترافیک افزوده یا نه؛ کاری هم نداریم که ورودی و خروجی پل را به خیابان شریعتی چرا بسته‎اند یا این پل بافت را به هم ریخته و محله سنتی و فضای سبز را از میان برده است؛ یا آلودگی صدا در دور و بر آن 24 ساعته شده است و قنات‎ها و گسل‎های زیادی از زیرش می‎گذرد؛ بلکه هدف تنها این است که آزمون(تجربه) زلزله‎های گذشته جهان نشان داده که چنین پل‎هایی در برابر زلزله نتوانسته‎اند تاب آورند و در هم شکسته‎اند و جا دارد خودروها از شتاب خود بکاهند.»

    «در کل تهران، شهر آسیب‎پذیری‎ست؛ مانند پل‌های هوایی که قرار بود سنگری در برابر پیشامد شهروندان با خودروها باشد ولی خود آسیب‎رسان شده است و جای تبلیغات و خفت‌گیری و مانور زورگیران و معتادان و کارتن‎خواب‌ها.» ‏

    ‏«خط پیاده‌گذر (عابرپیاده) و همچنین خط سفید میانه خیابان‌ها و نیز رنگ آرام‎سازها (سرعت‌گیر) یکی از چالش‌های رانندگان و به ویژه موتوسیکلت‎رانان است زیرا با اندکی نم آب یا بارندگی، چنان موتورسوار را به زمین می‎کوبد گویی بر روی شیشه می‎راند. رنگ دوجزیی (رنگ و رزین و‌هاردنر) بسیار با دوام است ولی با اجرای ناشی‌گر، لغزنده می‌شود. افزون بر این، رنگ آرام‎سازها باید بازتابنده نور باشد که در ایران کمتر این‌گونه‌ است.»‏

    ‏«آرام‎سازها در جهان سازه‎هایی برای کاستن هرچه بیشتر شتاب خودروها است و در گذرگاهایی که امکان شتاب نیست، باز هم سرعت را حتی به 40 کیلومتر پایین می‎کشد؛ ولی در ایران چنین کارکردی ندارد.»

    «در ایران از انبوه دست‌اندازها، آرام‎سازها(سرعت‏گیرهای) شهری کاری بر نیامده است و شهرها به لحاظ ایمنی، بهبود نیافته‌اند و تنها از شتابِ خودروهای امداد و آمبولانس و آتش نشانی کاسته‎اند و به ناوگان شهری آسیب زده و مسبب آلودگی صوتی شده و نیز سنگ جلو پای پیاده‌ها و توان‎یابان شده است. برخی از آرام‌سازها نیز سخت دیده می‎شود و دوچرخه‌ها را باژگون می‎کند؛ پس چه بهتر که مهندسی‎سازی خیابان‏ها و جاده‏ها جاگزین آرام‎سازها شود.»

    «در آرام‌سـازهـای شهــری کشــور، استانداردهای جهــانی، ساخــت درســت، جانمایی بجا و بلندی لحاظ نشده است هیچ، دست ـ پاگیر هم شده و بی‎آسایشی رانندگان و سرنشینان خودروها را فراهم ساخته است.»

    «در جهان اینک جاگذاری آرام‎سازها در جاده‌های بین‌شهری و درون شهری از رده خارج شده و جایش را (نقش‌های توهم سه‌بعدی) یا چسبان‌‎های دست‏انداز گرفته است.»

    «روشن نیست در کشور، چرا آرام‎سازها، نزدیک به هم جاگذاری می‎شود. هنگامی که روش‌های سلیقه‌ای بر استانداردگرایی و کارشناسی چیره ‏شود یک ابزار از کارکرد راستین خود پرت می‎افتد و سرمایه‎ها هدر می‌رود و آسیب‎رسان می‏شود.»

    «گاه راننده با رودرشدن به یک آرام‌ساز 2 سانتی، ترمز ناگهانی می‎گیرد و خودروی پشتی به او می‌زند؛ چون بیشتر آرام‌سازها را رنگ نمی‏کنند و راننده نمی‎تواند ببیند و تنها پس از برخورد (و خدانکرده اگر نمرد) آن را حس می‎کند؛ همان‏گونه که در بسیاری از مکان‎ها دوربین کار می‎گذارند بدون این که لیبل یا تابلو بزنند؛ و دوربینی که قرار است ایمنی‏آور باشد مچ‏گیر می‌شود.

    حتی آرام‎سازهای استاندارد هم زیر باران و برف مدفون می‎شوند؛ پس اگر فرهنگ رانندگی در دل جامعه‎ای جا خوش کند، تابلوی راهنمایی می‎تواند کار آرام‎ساز را انجام دهد و دیگر نه نیاز به دوربین کنترل است و نه تفنگ‎های رادار داپلر و نه افسران پلیس٫» ‏

    ** هراس‌های آشنای یک رسان‌‎گر (وسیله)
    ابوالفضل ابراهیمی ـ کارشناس امور اجتماعی: «بیشتر موتوسیکلت‎ها پیام‎آور برخورد با سواره و پیاده‎اند؛ اینک برچیده‎شدن سرویس اداره‌ها بر پیشامدهای مرگبار موتوسیکلت افزوده است و همچنین معماری غیرمهندسی گذرگاه‌های شهری، طرح ترافیک، زوج و فرد، کسب وکار، بیکاری و نیز کمبود پیست موتورسواری برای جوانان سبب شده برخوردهای با این وسیله به ساعت و دقیقه بکشد.»

    «مـوتـوسیکلـت‎ران‌ها در حالـی بر پلــه نخست آلودن هوا ایستاده‌اند که هر سال درصد بالایی از درگذشتگان ترافیک پایتخت را به آمارِ ناگوار خود می‎افزایند؛ هفته‎‏ای نیست که چندتن را زیر نگیرند و نکشند یا خود کشته نشوند.»

    «موتوسیکلت ران‎ها یا کار می‎کنند یا اهل گشت و گذار بی‏هدف در شهرند یا راندن موتور را گونه‎ای ورزش می‎بینند؛ چون ورزش‌های هیجانی در کشور ما نیست یا اندک است.»

    «تولید و بهره‌برداری انبوه از موتوسیکلت‎های بی‌کیفیت در تهران درگیر نگاه سودگرانه است و بسی بی‎کنترل شده است. هرکس به هوس می‎افتد یک موتوسیکلت داشته باشد چون قدرت مانور بالایی دارد، آمدوشد آسان است، قانون سرش نمی‎شود و از طرح، خیابان و مسیر ویژه اتوبوس و پیاده‎رو هم می‎رود، زوج و فرد را نادیده می‌گیرد و هزینه سوخت ناچیز دارد و می‎شود خیلی آسان از بیکاری در آمد و پیک‎موتوری شد.» ‏

    ‏«میزان مرگ در پیشامدهای موتوری شهری، چندین برابر دیگر رسان‌گرها(وسایل نقلیه)زمینی، دریایی و هوایی است؛ از دیگر سو سیاست برون‎سپاری سرویس اداره‎ها کارمندان را به گرایش به استفاده از موتوسیکلت واداشته است.»

    «هرچه دوربین هوشمند بیشتر می‎شود و روزهای و زوج و فرد افزایش می‎یابد، میزان استفاده از موتوسیکلت نیز بیشتر می‎شود؛ چون راه‎گریزهای جانانه‏ای دارد که مپرس٫ در شیب‎های تند بزرگراهای قلمروهای شمالی طرح ترافیک تهران، پیشامدهای موتوسیکلت بیشتر است.»

    «نقش آسفالت نااستاندارد در پیشامدهای رانندگی بر کسی پوشیده نیست و از آن‎جایی‌که موتوسیکلت‎ها از پایداری مناسب برخوردار نیستند و در ناهمواری و آسفالت بارانی می‎لغزند و ترمزهای ناایمن دارند، زود به دام چاله‎های شهر می‎افتند و گاه در این بازی جان می‎بازند.

    برخی از گذرگاه‎ها نور بسنده ندارند و همین از میزان دیدپذیری موتوسیکلت‎ها می‎کاهد. شب‎ها و روزهای بارانی و همچنین وجود ریزگرد به نامریی‎شدن موتوسیکلت در شهر کمک می‎کند.»

    «کلاه‎های نااستاندارد و بدون سگک بر سر موتوسواران بیشتر یک ژست است برای فریب تا یک کلاه ایمن. آنان گوشه‏چشمی ندارند به این که کلاه ایمنی در جهان، کل مرگ ـ و ـ میر پیشامدهای موتوسیکلت را به نیم کاهش داده است.»

    «راه‏های درون شهری برای آمد و شد موتوسیکلت‌ها مهندسی نشده است. برخی از بزرگراه‎های شمال به جنوب دارای شیب تندند و هر موتوسیکلتی را به سوی مرگ می‎برد؛ در قلمروهای شمالی شهر تهران حتی در پس‎راه‌ها و کوچه ـ پس ـ کوچه‎ها نیز شیب تند وجود دارد.»

    «نداشتــن گــواهینـامــه و همچنیــن افزایـش بیکــاری جـوانان یا بیکارشدن‎شان بر میزان پیشامدهای موتور می‎افزاید. هر موتوسیکلت‎رانی باید دارای چراغ جلو و چراغ پشتی و کلاه ایمن استاندارد و دستکش چرمی و کفش مناسب موتور (نه پشت‎باز یا دمپایی) و پیراهن روشن باشد که هیچ یک از این‎ها در پایتخت دیده نمی‎شود و بسیاری در تابستان تیره می‎‏پوشند و در روزهای برفی سفید.

    موتوسیکلت‎سواران شهری یا گواهی‎نامه ردی دارند یا اگر گواهی‎نامه داشته باشند آموزش‎های مهارتی و تخصصی ندیده‏اند و اگر دیده باشند پیروی (رعایت) نمی‏کنند و یک اشتباه آنان، بازپسین اشتباه می‎شود. جلیقه شبرنگ پیشکش؛ آنان نه ترمز کارایی دارند و نه چراغی که به هنگام روشن شود و نه لاستیک آج‌داری که سر نخورد و نه کلاهی که هر نسیمی آن را نبرد.»

    **تمرین‌های نمایشی
    محمدتقی دورانی ـ کارشناس ارشد جامعه شناسی: «در موتوسیکلت‌ها نشانی از چراغ راهنما و فلاشر نیست یا اگر باشد کار نمی‎کند و اگر کار کند، از سوی موتوسیکلت‎ران بکار گرفته نمی‎شود. کار بیشترشان در خیابان‌ها جلوزدن (سبقت) و لایی رفتن است و پیاده‎رو برای آنان همان خیابان کوچک‎شده شهر است.»

    «اینک جانباختگان برخورد با موتوسیکلت از اندازه گذشته است؛ انگار موتور ساخته شده که از رهگذران قربانی بگیرد.»

    «خیابان‌ها برای آنان نه محل ترافیک بلکه انجام تمرین‎های نمایشی‎ست؛ کولر آبی 9000 با موتوسیکلت، کمترین باری‎ست که می‏زنند؛ کلاه ایمنی سرنشین پیشکش، خودِ «موتور?ران» نیز کلاه ندارد و به جای یک سرنشین قانونی، 4 تن سوار می‏کند. روز هم باید چراغ جلوی موتورشان روشن باشد ولی شب هم روشن نیست و ناگهان می‏بینی یک چراغ خاموش، جلویت سبز شد که اگر به پلاک دودگرفته‌اش نورافکن هم بتابی باز ناخواناست.»

    «همه کارشناسان جهان در چالش‌های ترافیک مانده‌اند ولی آنان با مارپیچ‌رفتن این مشکل را برای خود حل کرده‌اند. برای آنان ردشدن از چراغ قرمز به همان آسانی سبز است. آنان به اندازه‌ای در ترافیک سنگین تهران مهارت یافته‌اند که با یک‌دست هم می‎توانند موتور برانند برای همین همیشه در حال مکالمه با تلفن همراه‎اند.»

    ** پیشامدهای خودرویی ‏
    نغمه فیروزکوهی: «مسبب‌های پیشامدهای رانندگی زیاد است، نخست‎اش دید اشتباه (خطای دید) است که برآمده از شتاب بیهوده، چسبیدن به پشت خودرو جلویی، جلوزدن ناهنگام، گردش به چپ، خستگی و کم‌خوابی است؛ همان کم‎خوابی که سبب زمین‎خوردن ناگهانی انسان‌ها هنگام پیاده‎روی می‎شود.»

    «ایرانیان نخست جانباخته آلودگی هوایند و سپس قربانی پیشامدهای رانندگی که می‎توان به آسانی از آن‎ها پیشگیری کرد؛ چون خیابان‎ها و جاده‎ها پر از ماشین و موتوسیکلت است؛ در کل بیش بیش 20 و چند میلیون خودرو و بیش از 10میلیون موتوسیکلت پلاک شده؛ (پلاک نشده‌ها به کنار.) به این بیفزایید ناایمنی خودروها را که دست‌مایه طنز در شبکه‌های اجتماعی شده است؛ هنگامی که هر سال نزدیک به 2 میلیون خودرو به چرخه ترافیک کشور افزوده شود ببینید چه شود.»

    برچسب ها
    کرمان موتوراکستریم
    مطالب مرتبط