به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از انتخاب، کتاب «پیکان سرنوشت ما» با گردآوری و نگارش مهدی خیامی توسط نشر نی در سال 97 منتشر شده است. این کتاب، خاطرات احمد خیامی، موسس ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاههای کوروش و بانک صنعت و معدن است.
باید اعتراف کنم که همه این تجربهها را در طول سالهای طولانی با کارکردن (گاهی شانزده ساعت در روز) و تحمل رنج و مرارت به دست آوردهام. مبارزه با گرانی ارزاق عمومی را خدمت دیگری به مردم سرزمینم میدانم. موقعی که ساختمان فروشگاههای کوروش در دست ساخت بود، یک روز دکتر منوچهر تسلیمی که به تازگی وزیر بازرگانی شده بود مرا به دفترش خواست و گفت با این که وزارت بازرگانی برنج را کیلویی 48 ریال میفروشد فروشندگان برنج حاضر نمیشوند قیمت آن را در بازار از 110 ریال پایینتر بیاورند.
تسلیمی پیشنهاد کرد اجازه وارد کردن پنج هزار تن برنج داده شود تا با فروش آن به مصرفکنندگان بتوانند قیمتها را پایین بیاورند. با این که فروشگاههای کوروش هنوز پا نگرفته بود قبول کردم پس از تحقیقات فراوان، معلوم شد بیشتر برنج کنند وارداتی را از امریکا میخرند. درست یادم نیست در آن موقع برنجی را که از همه نظر شبیه برنج دم سیاه بود ــ بدون این که عطرش را داشته باشد – کیلویی چند میخریدیم، ولی یادم هست نمونهای از این برنج را خواستم و با هواپیما برای من فرستادند. معلوم شد این برنج از حیث قدکشیدن شبیه برنج دم سیاه است برنجهای آمریکایی در تهران بیشتر از کیلویی 47 ریال تمام میشد موقع ترخیص کالا معلوم شد هیئت دولت برای هر کیلو برنج هشت ریال سود بازرگانی تعیین کرده است. با آنکه این محموله برنج قبل از تصویب این مصوبه حمل شده بود گمرک این مبلغ را مطالبه میکرد تسلیمی گفت شما برای ترخیص ضمانت نامه بدهید؛ صد درصد قول میدهم فروشگاههای بزرگ کوروش را از پرداخت آن مبلغ معاف کنم.
ضمانت نامه دادم و برنجهای خریداری شده را ترخیص کردیم. در آن زمان فقط فروشگاه کوروش خیابان پهلوی باز شده بود. آن روزها برنج از خرمشهر به تهران وارد میشد بیشتر از ده کامیون اجاره و آنها را پر از برنج کردیم و قسمتی از برنجها را آوردیم و در مقابل فروشگاههای کوروش خالی کردیم و همه جا اعلام کردیم برنج را به قیمت کیلویی پنجاه ریال میفروشیم. لازم بود برای هر کامیون فروشنده و تحویلدار نیز بگذاریم برای چندین شهرستان هم صد تن برنج ارسال و فروشندگان را مجبور کردیم برنج را کیلویی پنجاه ریال بیشتر نفروشند. با اینکه کار توزیع هزینه زیادی داشت هدف فقط رساندن برنج به قیمت مناسب دست مردم بود. برنج در کیسههای 25 کیلویی به فروش میرسید و فقط برای فروشگاه کوروش بستههای پنج کیلویی در محل انبار مرکزی بستهبندی میشد.
برنج در فروشگاه کوروش هم بیش از کیلویی پنجاه ریال به فروش نمیرفت در اولین هفته برنج در بازار از کیلویی 110 ریال به هشتاد ریال تنزل پیدا کرد. خیلی زود از طرف عدهای از دلالان برای خرید برنجها در خرمشهر به قیمت کیلویی هشتاد ریال، مشروط بر اینکه کلیه موجودی برنج را به آنها بفروشم، پیشنهادهایی رسید. هدف من کسب درآمد، نبود در صورتی که بعضی از مدیران فروش میگفتند به میزانی که برنج باید عرضه شود در اختیار همه گذاشتهاید؛ هر هزار تن برنج سه میلیون تومان درآمد دارد و ما چهار هزار تن داریم و دوازده میلیون تومان خیلی به درد میخورد. گفتم از میلیاردها تومان به خاطر مملکت گذاشتهام، این که مبلغ ناقابلی است. بعداً معلوم شد دلالان برنجها را برای کسانی که مقدار زیادی برنج انبار کرده بودند تا بعد گران بفروشند میخواستند تا قیمت بیش از این افت نکند. در سه هفته بعد، برنج به قیمت کیلویی شصت ریال در بازار آزاد رسید تسلیمی اجازه وارد کردن ده هزار تن دیگر را هم داد و قول گرفت به همین قیمت و ترتیب به فروش برسد. ده هزار تن برنج دیگر هم به همین ترتیب بین مردم توزیع شد و برای سود بازرگانی ضمانت نامه بانکی دادم. بعد از افتتاح فروشگاهها نیز به همین ترتیب برنج وارد و توزیع میکردیم. البته در فروشگاهها بستههای یک کیلویی تا ده کیلویی به همان قیمت عرضه میشد تا تسلیمی سر کار بود مرتباً اجازه ورود برنج میگرفتیم و توزیع میکردیم. موقعی که تسلیمی از وزارت بازرگانی کنار گذاشته شد و کاظم خسروشاهی وزیر شد، یک روز دیدم تمام موجودیمان در بانکها برداشته شده و ضمانت نامهها نقد شده است و مبلغ زیادی هم بدهکاریم معلوم شد خسروشاهی دستور داده 35 میلیون تومان ضمانت نامههای برنج را بانکها بپردازند هر چه به او تلفن کردم جواب نداد و موقعی که گفتم سوابق کار در وزارتخانه موجود است و قرار بر این بود که این ضمانت نامهها باطل شود، جواب سربالا داد و حتی جلوی سایر اجازه نامههای ورود لباسهای دوخته شده را که قبلاً به فروشگاههای کوروشها داده شده بود گرفت و باطلشان کرد.