خاطرات خیامی، موسس ایران ناسیونال؛ قسمت چهل و پنج

ماجراهای فروشگاه کوروش و دلالان برنج

عصر خودرو- این که موفقیت هرکس به شانس او بستگی دارد اصلاً درست نیست، بلکه شانس را می‌توان در طول انجام کار‌ها شناخت و با استفاده از آن فرصت‌های طلایی را به وجود آورد. برای تمام کسانی که با هوشیاری و پشتکار و اعتماد به نفس کار می‌کند موقعیت‌هایی به دست می‌آید که خردمندانه باید از آن‌ها استفاده کنند و همین حسن تشخیص است که موجب موفقیت‌های بسیار بزرگ در زندگی افراد می‌شود.

شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۷:۰۰

ماجراهای فروشگاه کوروش و دلالان برنج

به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از انتخاب، کتاب «پیکان سرنوشت ما» با گردآوری و نگارش مهدی خیامی توسط نشر نی در سال 97 منتشر شده است. این کتاب، خاطرات احمد خیامی، موسس ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاه‌های کوروش و بانک صنعت و معدن است.

باید اعتراف کنم که همه این تجربه‌ها را در طول سال‌های طولانی با کارکردن (گاهی شانزده ساعت در روز) و تحمل رنج و مرارت به دست آورده‌ام. مبارزه با گرانی ارزاق عمومی را خدمت دیگری به مردم سرزمینم می‌دانم. موقعی که ساختمان فروشگاه‌های کوروش در دست ساخت بود، یک روز دکتر منوچهر تسلیمی که به تازگی وزیر بازرگانی شده بود مرا به دفترش خواست و گفت با این که وزارت بازرگانی برنج را کیلویی 48 ریال می‌فروشد فروشندگان برنج حاضر نمی‌شوند قیمت آن را در بازار از 110 ریال پایین‌تر بیاورند.

تسلیمی پیشنهاد کرد اجازه وارد کردن پنج هزار تن برنج داده شود تا با فروش آن به مصرف‌کنندگان بتوانند قیمت‌ها را پایین بیاورند. با این که فروشگاه‌های کوروش هنوز پا نگرفته بود قبول کردم پس از تحقیقات فراوان، معلوم شد بیشتر برنج کنند وارداتی را از امریکا می‌خرند. درست یادم نیست در آن موقع برنجی را که از همه نظر شبیه برنج دم سیاه بود ــ بدون این که عطرش را داشته باشد – کیلویی چند می‌خریدیم، ولی یادم هست نمونه‌ای از این برنج را خواستم و با هواپیما برای من فرستادند. معلوم شد این برنج از حیث قدکشیدن شبیه برنج دم سیاه است برنج‌های آمریکایی در تهران بیشتر از کیلویی 47 ریال تمام می‌شد موقع ترخیص کالا معلوم شد هیئت دولت برای هر کیلو برنج هشت ریال سود بازرگانی تعیین کرده است. با آنکه این محموله برنج قبل از تصویب این مصوبه حمل شده بود گمرک این مبلغ را مطالبه می‌کرد تسلیمی گفت شما برای ترخیص ضمانت نامه بدهید؛ صد درصد قول می‌دهم فروشگاه‌های بزرگ کوروش را از پرداخت آن مبلغ معاف کنم.

ضمانت نامه دادم و برنج‌های خریداری شده را ترخیص کردیم. در آن زمان فقط فروشگاه کوروش خیابان پهلوی باز شده بود. آن روز‌ها برنج از خرمشهر به تهران وارد می‌شد بیشتر از ده کامیون اجاره و آن‌ها را پر از برنج کردیم و قسمتی از برنج‌ها را آوردیم و در مقابل فروشگاه‌های کوروش خالی کردیم و همه جا اعلام کردیم برنج را به قیمت کیلویی پنجاه ریال می‌فروشیم. لازم بود برای هر کامیون فروشنده و تحویلدار نیز بگذاریم برای چندین شهرستان هم صد تن برنج ارسال و فروشندگان را مجبور کردیم برنج را کیلویی پنجاه ریال بیشتر نفروشند. با اینکه کار توزیع هزینه زیادی داشت هدف فقط رساندن برنج به قیمت مناسب دست مردم بود. برنج در کیسه‌های 25 کیلویی به فروش می‌رسید و فقط برای فروشگاه کوروش بسته‌های پنج کیلویی در محل انبار مرکزی بسته‌بندی می‌شد.

برنج در فروشگاه کوروش هم بیش از کیلویی پنجاه ریال به فروش نمی‌رفت در اولین هفته برنج در بازار از کیلویی 110 ریال به هشتاد ریال تنزل پیدا کرد. خیلی زود از طرف عده‌ای از دلالان برای خرید برنج‌ها در خرمشهر به قیمت کیلویی هشتاد ریال، مشروط بر اینکه کلیه موجودی برنج را به آن‌ها بفروشم، پیشنهاد‌هایی رسید. هدف من کسب درآمد، نبود در صورتی که بعضی از مدیران فروش می‌گفتند به میزانی که برنج باید عرضه شود در اختیار همه گذاشته‌اید؛ هر هزار تن برنج سه میلیون تومان درآمد دارد و ما چهار هزار تن داریم و دوازده میلیون تومان خیلی به درد می‌خورد. گفتم از میلیارد‌ها تومان به خاطر مملکت گذاشته‌ام، این که مبلغ ناقابلی است. بعداً معلوم شد دلالان برنج‌ها را برای کسانی که مقدار زیادی برنج انبار کرده بودند تا بعد گران بفروشند می‌خواستند تا قیمت بیش از این افت نکند. در سه هفته بعد، برنج به قیمت کیلویی شصت ریال در بازار آزاد رسید تسلیمی اجازه وارد کردن ده هزار تن دیگر را هم داد و قول گرفت به همین قیمت و ترتیب به فروش برسد. ده هزار تن برنج دیگر هم به همین ترتیب بین مردم توزیع شد و برای سود بازرگانی ضمانت نامه بانکی دادم. بعد از افتتاح فروشگاه‌ها نیز به همین ترتیب برنج وارد و توزیع می‌کردیم. البته در فروشگاه‌ها بسته‌های یک کیلویی تا ده کیلویی به همان قیمت عرضه می‌شد تا تسلیمی سر کار بود مرتباً اجازه ورود برنج می‌گرفتیم و توزیع می‌کردیم. موقعی که تسلیمی از وزارت بازرگانی کنار گذاشته شد و کاظم خسروشاهی وزیر شد، یک روز دیدم تمام موجودی‌مان در بانک‌ها برداشته شده و ضمانت نامه‌ها نقد شده است و مبلغ زیادی هم بدهکاریم معلوم شد خسروشاهی دستور داده 35 میلیون تومان ضمانت نامه‌های برنج را بانک‌ها بپردازند هر چه به او تلفن کردم جواب نداد و موقعی که گفتم سوابق کار در وزارتخانه موجود است و قرار بر این بود که این ضمانت نامه‌ها باطل شود، جواب سربالا داد و حتی جلوی سایر اجازه نامه‌های ورود لباس‌های دوخته شده را که قبلاً به فروشگاه‌های کوروش‌ها داده شده بود گرفت و باطلشان کرد.

برچسب ها

ایران ناسیونالاحمد خیامی
مطالب مرتبط بیشتر
چگونه پیکان را قیمت گذاری کردیم؟ چگونه کارگران ایران ناسیونال در کارخانه سهام دار شدند؟ کار تولید سیلندر و سرسیلندر را تازه شروع کرده بودیم که انقلاب شد روس‌ها از پیشرفت صنعتی ایران متعجب شده بودند قیمت پیکان را برای سال اول پانزده هزار تومان تعیین کردیم پیکان و شایعات ناروا ماجرای آهنگی که انوشیروان روحانی برای پیکان ساخت غذای مجانی، خانه مجانی و بهداشت مجانی، برای کارگران ایران ناسیونال یک اتوبوس برای کانون پرورش فکری به فرح هدیه کردیم برای خارجی ها قابل تصور نبود که اتوبوس های مرغوب بسازیم ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۶ ایران ناسیونال افتتاح شد نمونه آزمایشی پیکان بیش از صد متر نتوانست راه برود شریف امامی با ایران ناسیونال خصومت شخصی داشت مهندسان هیلمن، نقشه پیکان را تهیه کردند نخستین پیکان چگونه ساخته شد؟ ماشینی به نام «Arrow» که به فارسی پیکان نامیده می‌شد چگونه از مونتاژ فیات به ساخت پیکان رسیدیم آغاز مذاکرات با مرسدس بنز برای تولید خودرو در ایران رئیس بنز به شاه گفته بود ساخت قطعات ماشین به سود ایران نیست به دستور شاه در نمایشگاه صنعتی شیراز شرکت کردیم بازدید شاه از ایران ناسیونال نشان خدمت از شاه دریافت کردیم تلاش برای بهبود زندگی کارگران ایران ناسیونال چرا برادران خیامی دستگیر شدند؟ قسمت دوم چرا برادران خیامی دستگیر شدند؟ زمین اولیه کارخانه ۸۵ هزار متر بود نخستین گام‌های تاسیس ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) چگونه برداشته شد؟ نخستین اتوبوس‌های مونتاژی را چگونه وارد ایران کردم گفتم اگر نتوانستم روزانه یک اتوبوس بسازم، دست هایم را قطع می‌کنم ماجرای بازدید از شرکت بنز در سال ۱۳۳۷ ماجرای سفر به کربلا و رونق کارم پس از بازگشت نخستین نمایندگی شرکت مریخ در مشهد را گرفتم مصدق مردی محافظه کار و محتاط بود اولین شراکت با برادرم را از یک کارواش در مشهد آغاز کردم روایتی از تبعیض و بدرفتاری انگلیسی‌ها در جنوب زمانی بین خرمشهر و مشهد تجارت می‌کردم که تنها وسیله حمل و نقل هواپیما‌های روسی بودند نمی توانستم غذا بخورم اما اعلام ورشکستگی نکردم از خرید و فروش با توده‌ای‌ها تا رفتن به جلسات محمدتقی شریعتی مرافعه بین شرکای شرکت ایران‌ناسیونال درگرفته است محمود خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال نبود؟! رویای «ایران‌ناسیونال» در جاده مخصوص خط تولید ایران ناسیونال در سال ۱۳۴۹
برگشت به بالا