خاطرات خیامی، موسس ایران ناسیونال؛ قسمت چهل و هفت

از کارواش تا ایران ناسیونال

عصر خودرو- وقتی کار ما در کارواش مشهد رونق گرفت و در همان اوقات به کار خرید و فروش اتومبیل مشغول شدم تصمیم گرفتم به جذامیان مشهد که در قلعه‌ای نزدیک خواجه ربیع ساکن بودند و هیچ گونه وسیله زندگی و آب و غذا نداشتند کمک کنم پس از مهاجرت به تهران همچنان به کمک‌های خود با واسطه برادرم ادامه می‌دادم و برای جذامیان مشهد اتاق‌های خواب و محل‌های مناسبی، چون سالن غذاخوری و آشپزخانه و حمام و دوش ساختیم انجام این گونه کار‌ها را بهترین سرگرمی‌های زندگی می‌دانستیم.

دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۶:۰۰

از کارواش تا ایران ناسیونال

به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از انتخاب، کتاب «پیکان سرنوشت ما» با گردآوری و نگارش مهدی خیامی توسط نشر نی در سال 97 منتشر شده است. این کتاب، خاطرات احمد خیامی، موسس ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاه‌های کوروش و بانک صنعت و معدن است.

بعد از افتتاح فروشگاه‌های، کوروش کارخانه جامکو را راه انداختم که برنامه تولید لباس آن کمک بزرگی به زندگی مردم بود تسلیمی دستور داد اجازه وارد کردن نه هزار قطعه لباس برای فروشگاه‌های کوروش را صادر کنند و بر همین اساس مقداری لباس از «مارکس‌اند اسپنسر» تولیدکننده بهترین و بادوام‌ترین لباس‌ها، خریدیم و وارد کردیم با آن شرکت قرارداد اخذ نمایندگی در ایران را هم امضا کردیم

خرید بیمه آسیا

پس از جدایی از برادرم بیمه آسیا با ساختمان نیمه تمامش به من رسیده بود. فعالیت کردم تا ساختمان را به اتمام برسانم ساختمان بیمه آسیا که نبش خیابان تخت جمشید و خیابان سپهبد زاهدی واقع شده بود در آن روز‌ها یکی از بهترین و زیباترین ساختمان‌های تهران محسوب می‌شد زیربنای این ساختمان بسیار بزرگ بود و مجهز بود به بهترین سیستم‌های آسانسور و تهویه مطبوع این ساختمان را با مبلغ 35 میلیون تومان به بیمه آسیا واگذار کردم مقدار سرمایه تشکیل آن بیمه را به یاد ندارم؛ هر چه بود چهل یا پنجاه میلیون تومان به آن اضافه کردم آن ساختمان مرکز انجام کلیه کار‌های اداری‌ام شد و ادارات مرکزی فروشگاه‌های کوروش و ادارات خرید و سفارش‌های خارجی را نیز به این مرکز منتقل کردیم. ضمناً برای انجام امور خارج از کشور دفتر کاری در پنج طبقه در حاشیه یکی از خیابان‌های لندن خریدم و آن را تبدیل به مرکز کار لندن کردم و آپارتمانی نیز برای سکونت خود برای مواقعی که به لندن می‌رفتیم ساختم.

احمد توکلی را که بعد از جدایی از ایران ناسیونال مدتی در لندن زندگی می‌کرد و مردی درستکار بود و لیاقت خود را از ابتدای مهاجرت از مشهد به تهران نشان داده بود به مدیریت آن دفتر گماردم کار‌هایم با خارج از کشور روز به روز زیادتر می‌شد و حالا گاهی فکر می‌کنم که چگونه می‌توانستم آن همه سازمان و تشکیلات را اداره کنم گرفتاری‌های فروشگاه و گذشتن از هفت خوان مشکلاتی که مسئولان امور به تحریک بازاریان برای ما ایجاد می‌کردند و توسعه فروشگاه‌ها و تأمین سرمایه در گردش آن و تهیه آن همه کالای مورد نیاز خود تمام وقت یک مدیر وارد و کاردان را می‌گرفت و آسان نبود.

علاوه بر این اخذ اجازه ساخت فروشگاه‌های شمال شهر و ساختن سی تا چهل طبقه بنا و آپارتمان و رسیدگی به نقشه‌ها و گذراندن آن‌ها از شهرداری و از جلوی پا برداشتن سنگ‌هایی که مسئولان اداره‌ها در راه ساختن این ساختمان‌ها می‌انداختند و صبر ر ایوب می‌خواست کار پیاده کردن نقشه‌ها را یک شرکت معتبر آمریکایی به عهده گرفته بود و اجرای کار‌های ساختمانی را به شرکت ساختمانی هدیش که در آن روز‌ها یکی از بزرگترین سازندگان ساختمان‌های عظیم در ایران بود واگذار کردیم ولی به تمام جزییات کار باید رسیدگی می‌شد و از همه مهمتر تأمین سرمایه‌های لازم برای این ساختمان‌ها و خرید مصالح بود. قبل از دوره‌ای که سیمان و آهن به سختی به دست می‌آمد حتی در مورد تهیه آجر و آهک و شن نیز مشکل داشتیم ادارۀ دو کارخانه مبلیران و جامکو هم بود البته آن دو کارخانه را سعید واقعاً به خوبی اداره می‌کرد.

در هر صورت راهنمایی او و سرکشی به کار‌هایش مدت‌ها وقتم را می‌گرفت. ضمن این‌ها، مسأله اداره بیمه آسیا هم بود که مرتباً باید به آن سر می‌زدم. کار‌های کشاورزی و دامداری هم دردسر‌های بسیاری برایم داشت در حالی که غصه از دست دادن کارخانجات ایران ناسیونال و ناتمام ماندن هدف ملئام در زندگی بسیار ناراحت‌کننده بود باید به کار‌های اتاق صنایع و بازرگانی هم رسیدگی می‌کردم امور دفتر لندن را هم باید شخصاً انجام می‌دادم با وجود تمام این کار‌ها، به استراحت و آسایش خودم نیز می‌رسیدم. دیگر فقط کار‌های خیر بود که به من رضایت خاطر می‌داد و پناه روحی و درونی‌ام شده بود. در هر حال هرگز از انجام کار‌های خیر غافل نبودم.

وقتی کار ما در کارواش مشهد رونق گرفت و در همان اوقات به کار خرید و فروش اتومبیل مشغول شدم تصمیم گرفتم به جذامیان مشهد که در قلعه‌ای نزدیک خواجه ربیع ساکن بودند و هیچ گونه وسیله زندگی و آب و غذا نداشتند کمک کنم پس از مهاجرت به تهران همچنان به کمک‌های خود با واسطه برادرم ادامه می‌دادم و برای جذامیان مشهد اتاق‌های خواب و محل‌های مناسبی چون سالن غذاخوری و آشپزخانه و حمام و دوش ساختیم انجام این گونه کار‌ها را بهترین سرگرمی‌های زندگی می‌دانستیم.

سال‌ها به مؤسسات خیریه و درمانگاه‌هایی که در مشهد به همت اشخاص نیکوکار تأسیس شده بود کمک می‌کردیم. موقعی که کارخانه‌های صنعتی ایران ناسیونال را داشتم ماهیانه ده هزار تومان به جذام خانه محراب خان مشهد و به اندازه همین مبلغ به آسایشگاه معلولان آن شهر کمک می‌کردم. در تهران هم به بنگاه‌های خیریه کمک می‌کردم تعداد زیادی دبستان در روستا‌های اطراف و اکناف ایران ساختم وقتی ایران ناسیونال را به راه انداختیم، بهترین رفتار را با کارگران و کارمندان داشتیم و به آن‌ها سرمایه می‌دادیم تا سرپناهی برای خود تهیه کنند و هزاران آپارتمان مجهز با تمام وسایل ورزشی و فروشگاه‌های تعاونی برای آن‌ها ساختم...

برچسب ها

ایران ناسیونالمحمود خیامیاحمد خیامی
مطالب مرتبط بیشتر
چگونه پیکان را قیمت گذاری کردیم؟ چگونه کارگران ایران ناسیونال در کارخانه سهام دار شدند؟ کار تولید سیلندر و سرسیلندر را تازه شروع کرده بودیم که انقلاب شد روس‌ها از پیشرفت صنعتی ایران متعجب شده بودند قیمت پیکان را برای سال اول پانزده هزار تومان تعیین کردیم پیکان و شایعات ناروا ماجرای آهنگی که انوشیروان روحانی برای پیکان ساخت غذای مجانی، خانه مجانی و بهداشت مجانی، برای کارگران ایران ناسیونال یک اتوبوس برای کانون پرورش فکری به فرح هدیه کردیم برای خارجی ها قابل تصور نبود که اتوبوس های مرغوب بسازیم ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۶ ایران ناسیونال افتتاح شد نمونه آزمایشی پیکان بیش از صد متر نتوانست راه برود شریف امامی با ایران ناسیونال خصومت شخصی داشت مهندسان هیلمن، نقشه پیکان را تهیه کردند نخستین پیکان چگونه ساخته شد؟ ماشینی به نام «Arrow» که به فارسی پیکان نامیده می‌شد چگونه از مونتاژ فیات به ساخت پیکان رسیدیم آغاز مذاکرات با مرسدس بنز برای تولید خودرو در ایران رئیس بنز به شاه گفته بود ساخت قطعات ماشین به سود ایران نیست به دستور شاه در نمایشگاه صنعتی شیراز شرکت کردیم بازدید شاه از ایران ناسیونال نشان خدمت از شاه دریافت کردیم تلاش برای بهبود زندگی کارگران ایران ناسیونال چرا برادران خیامی دستگیر شدند؟ قسمت دوم چرا برادران خیامی دستگیر شدند؟ زمین اولیه کارخانه ۸۵ هزار متر بود نخستین گام‌های تاسیس ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) چگونه برداشته شد؟ نخستین اتوبوس‌های مونتاژی را چگونه وارد ایران کردم گفتم اگر نتوانستم روزانه یک اتوبوس بسازم، دست هایم را قطع می‌کنم ماجرای بازدید از شرکت بنز در سال ۱۳۳۷ ماجرای سفر به کربلا و رونق کارم پس از بازگشت نخستین نمایندگی شرکت مریخ در مشهد را گرفتم مصدق مردی محافظه کار و محتاط بود اولین شراکت با برادرم را از یک کارواش در مشهد آغاز کردم روایتی از تبعیض و بدرفتاری انگلیسی‌ها در جنوب زمانی بین خرمشهر و مشهد تجارت می‌کردم که تنها وسیله حمل و نقل هواپیما‌های روسی بودند نمی توانستم غذا بخورم اما اعلام ورشکستگی نکردم از خرید و فروش با توده‌ای‌ها تا رفتن به جلسات محمدتقی شریعتی مرافعه بین شرکای شرکت ایران‌ناسیونال درگرفته است محمود خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال نبود؟! رویای «ایران‌ناسیونال» در جاده مخصوص بنیانگذار ایران‌خودرو درگذشت خط تولید ایران ناسیونال در سال ۱۳۴۹
برگشت به بالا