تاکسی عروسکی آقای «قند و عسل»
عصر خودرو : یک تاکسی جالب تهرانی دیگر همان راننده تاکسی بامزهای است که به او لقب «قند و عسل» دادهاند و یکی از خبرگزاریهای سرشناس در اردیبهشت امسال گزارش جالب و خواندنی درباره او تهیه و منعکس کرده است.
عصر خودرو : یک تاکسی جالب تهرانی دیگر همان راننده تاکسی بامزهای است که به او لقب «قند و عسل» دادهاند و یکی از خبرگزاریهای سرشناس در اردیبهشت امسال گزارش جالب و خواندنی درباره او تهیه و منعکس کرده است.
به گزارش پایگاه خبری«عصرخودرو» به نقل از صمت، در این فرصت گفتوگو، تاکسی «قند و عسل»خان را به شما معرفی میکنیم و در ادامه آن چند تاکسی جالب و تماشایی از چند کشور را به طور خلاصه از نظرمیگذرانیم
چند تاکسی تماشایی در جهان
حالا که با انواع تاکسیهای جالب تهرانی در گزارشهای امروز و روزهای قبل آشنا شدید، بد نیست سری هم بزنیم به تاکسیهای جالبی در گوشه و کنار دنیا که برای خودشان موقعیت و شهرت ویژهای پیدا کردهاند. بهطور مثال از «تاکسی از آینده» شروع میکنیم.
اگر فیلم «بازگشت به آینده» را تماشا کرده باشید، خودرویی که با آن در زمان سفر میشد را دیدهاید. بهتازگی یک طراح امریکایی یک مدل خودرو شبیه به آن را «تیونینگ» کرده و از آن بهعنوان تاکسی در سطح شهر نیویورک استفاده میکند. این تاکسی ظاهری بسیار عجیب دارد و البته خیلی هم مورد توجه قرار گرفته است.
تاکسی دیوانه
تاکسیهایی که در کانادا و امریکا تردد میکنند، بیشتر از نوع «کرون ویکتوریا» محصول شرکت فورد است. چندی پیش در جشنی که برای این خودرو گرفت، یک مدل دیوانه با چرخهای بسیار بزرگ از آن را رونمایی کردند. این تاکسی دیوانه که توانایی عبور از موانع مختلف را داشت، فقط یک روز در خدمت مردم بود و مسافر جابهجا کرد.
تاکسی لامبورگینی
در برخی شهرهای اروپایی از تاکسیهای سریع برای رسیدن به مقصد استفاده میکنند. این تاکسیها میتوانند خودروهای خیلی سریع مانند پورشه یا حتی لامبورگینی باشد. «مورسیه لگو» یکی از مدلهای لامبورگینی است که بیشتر به تاکسی تبدیل شده است. این خودرو میتواند سرعت صفر تا 100 تا تنها در 3 ثانیه طی کند.
تاکسی استاندارد
چندی پیش در یکی از نمایشگاههای بینالمللی خودرو از تاکسی به نام «تاکسی استاندارد07» رونمایی شد. این تاکسی دارای امکانات ویژه و جالبی است. اول از همه موتور آن است که با سوختهای پاک متفاوتی مانند موتور برقی یا هیبریدی کار میکند. دوم فضای داخلی آن است که بنا به شرایط مختلف قابل تغییر است. برای مثال در صورتی که کسی با ویلچر بخواهد سوار شود، در خودرو خارج شده و صندلیها نیز تغییر حالت میدهند تا او سوار شود.
تاکسی پدالی
برخی از کشورهای دنیا از تاکسیهای بسیار عجیبی استفاده میکنند. برای مثال در شهر هاوانای کوبا از تاکسی به نام کوکو استفاده میشود. این تاکسی یک وسیله نقیله سهچرخه است که با پدال کار میکند و البته برای کسی که عجله زیادی داشته باشد مناسب نیست. اینگونه تاکسیها همچنین در اسپانیا نیز بسیار رواج دارند. این همه از تاکسیهای عجیب ثروتمندان گفتیم، کمی هم از سایر تاکسیهای غیرمعمول بگوییم. در میان تاکسیهای عجیب دنیا، انواع ارزانقیمت هم کم نیست. از سهچرخههای بانمک هاوانا در کوبا گرفته تا سهچرخههای هندوستان که به «ریکشا» مشهورند.
تاکسیهای دوچرخهای لندن
در میان این تاکسیهای عجیب، خودروهای دوستدار محیطزیست هم به چشم میخورد که قابلتوجهترین آنها، لوتوس هیدروژنی در بریتانیاست. جالب است که چینیها هم با مالکیت شرکت Englon توسط جیلی، به ناوگان تاکسیهای کلاسیک سیاه رنگ مشهور لندن نفوذ کردهاند. تاکسیهایی با ظاهر کلاسیک و باطن مدرن و امروزی!
خلاصه بعد از این همه نمونه جالب، باید بگوییم تاکسیها هم در گوشه و کنار جهان برای خود عالمی دارند؛ دنیایی که با افزایش تنوع وسایل نقلیه مورداستفاده، روز به روز جذابتر میشود.
عروسکهای معروف، همسفران تهرونیها!
کسی که میان تاکسیهای تهران به جناب «قند و عسل» شهرت یافته، کسی نیست جز «علیرضا قندی» که تصویر او را با تاکسیاش و در میان انبوهی از عروسک های کوچک و بزرگ میبینید. عروسکهای دوست داشتنی او آنقدر به سقف و در و دیوار و داشبورد این تاکسی چسبیده و آویزان شده که جا برای سوار و پیاده شدن مسافران آن خیلی تنگ است و مسافران این تاکسی مجبور هستند با احتیاط زیادی سوار و پیاده شوند، تا مبادا صدمهای به عروسکهای نازنازی جناب علیرضاخان قندی برسد.
گزارشگری که او را در یکی از خیابانهای تهران یافته و با او مصاحبه مفصلی انجام داده، درباره این راننده تاکسی جالب نوشته است: «قند و عسل» لقبی است که همکارانش به او داده تا حدودی غلو هم کردهاند که او صاحب بانمکترین تاکسی ایران است.
او در ادامه این گزارش یادآور شده است: فقط چند دقیقه طول میکشد که در و دیوار آن را برانداز کنم. سقف، داشبورد، جلوی آینه، پشت شیشه و هر جایی که بشود را پر کرده از عروسکهای ریز و درشت. از عکسالعمل آدمهایی که از کنارمان رد میشوند، میتوان فهمید بقیه هم مثل من از دیدن این تاکسی هیجانزده شدهاند.
چشم از عروسکها که برداشتم نگاهم افتاد به مردی سیوچند ساله با عینک دودی و ژستی مردانه و همین باعث شد که باور نکنم همه این کارها را او انجام داده است و وقتی سر صحبت را با او باز میکنم، متوجه میشوم که این عروسکها فقط برای تزئین تاکسی نیستند، بلکه آقای قندی با این عروسکها زندگی میکند.
او متولد سال 1358 است اما خودش را دهه شصتی میداند. راننده شدنش را از بد روزگار میداند. از چگونگیاش که میپرسیم با خنده میگوید: «در خانواده ما فقط من دیپلمه هستم. پدر و مادر من هر 2 مهندس هستند و همه تحصیلکردهاند. البته هرگز نمیخواهم به رانندهها و همکاران خودم توهین کنم اما از من انتظار میرفت که تحصیلات دانشگاهی داشته باشم. البته من هم در رشته مهندسی کشاورزی قبول شدم اما متاسفانه ادامه تحصیل ندادم.» وقتی به او میگویم که هنوز هم برای ادامه تحصیل دیر نشده، میخندد و میگوید: «پس کی به اینا برسه؟! کی عروسک اضافه کنه؟ زندگی خرج داره! »
از کودکی عاشق حیوانات بوده و اگر میتوانست به عقب برگردد، حتما دامپزشک میشد. همین علاقهاش به حیوانات باعث شده که عروسکهای آنها را هم دوست داشته باشد. میگوید که اول در ماشینش فقط یک عروسک از سگ، گوسفند و الاغ داشته و کمکم تعداد این حیوانات را زیاد کرده است. تاکسی عروسکی، کشتی نوح و اتاق خواب بچهها عناوینی است که مسافران به تاکسی او دادهاند و اتفاقا همین واکنش مثبت مسافران مهمترین انگیزه او برای این کار بوده است.
اسکورت شدن آقای عروسکی
«من و تاکسیام سوژه مردم هستیم.» میگوید که در خیابان همیشه مرکز توجه است. ماشینهای زیادی بودهاند که برای دیدن ماشینش سبقت گرفتهاند یا سرعتشان را با سرعت او تنظیم کردهاند تا بیشتر و بهتر بتوانند این خانه عروسکی متحرک را تماشا کنند: «یک بار که با خانواده در جاده بودیم و به سمت کاشان میرفتیم، هیچ ماشینی جلوتر از من حرکت نمیکرد! چون همه یا کنار یا پشت خودرو من حرکت میکردند و منتظر بودند که به کنار ماشین من بیایند و داخل ماشین را نگاه کنند. سپس سبقت میگرفتند تا گروه بعدی و همینطور تا خود کاشان همه ماشینها مرا اسکورت میکردند! » به غیر از مردم، رانندههای دیگر و همکارانش هم او را دوست دارند. میان صحبتمان چند باری جلو میآمدند و میگفتند: «قندی ما کارش خیلی
درسته! »
سهم من در شادی مردم
در تاکسیاش یک دفتر نظرسنجی هم دارد که در آن مسافران برایش یادگاری مینویسند. برای نظر مسافران ارزش زیادی قائل است؛ تا حدی که بعضی از عروسکها را به خواست آنها خریده و خاطرات جالبی هم از آنها دارد: «خانمی در دفترم نوشته که اینجا با همسرش آشنا شده و ازدواج کرده است. خانم دیگری هم که در آستانه طلاق پایش به این تاکسی باز شده بود، برایم نوشت تاکسی شما باعث شد که برگردم به دوران کودکیم و همین انگیزهای شد که به زندگی مشترکم برگردم.» خیلیها بودهاند که با سگرمههای درهم وارد تاکسی عروسکی شده و با لبهای خندان، از آن پیاده شدهاند. «خاله کوکب» را به سفارش مسافر تبریزیاش خریده و «برنارد» را به خواست یکی دیگر. مناسبتها در طراحی تاکسیاش بیتاثیر نیستند. چراغی که زیر صندلیهای عقب است، هر شب یک رنگ دارد و در زمان اعیاد چشمکزن میشود. 2 سالی هم هست که موقع عید نوروز سفره هفتسین در ماشینش میچیند.
کمکرانندهام «رنگو»
تاکسیاش کمکراننده هم دارد. در گذشته یک الاغ کمکرانندهاش بوده و الان یک «رنگو»! با خنده میگوید: «احتمالا همین رنگو کمکرانندهام بماند. دست فرمونش خوبه! » وقتی از عروسکهایش حرف میزند، انگار از بچههایش صحبت میکند. آنها را هر چند وقت یکبار حمام میبرد و اتو میکند و لباسهایشان را پشت شیشه عقب یا به قول خودش «بالکن» آویزان میکند. این لباسهایی که همسرش برای الاغ تاکسی عروسکی دوخته، یکبار هم سوژه پلیس شده است: «در خیابان بودم دیدم یک نفر پشت بلندگو میگوید لباسها خشک شد، جمعشون کن! نزدیکتر که آمد دیدم یک افسر پلیس است. دستی تکان داد و با خنده رد شد.» رابطهاش با پلیس و قانون هم خوب بوده و از وقتی که تاکسیدار شده فقط 3 بار جریمه شده
است.
نام تکتک دوستان عروسکیاش را میداند و از هر کدام خاطرهای دارد. یکی از آنها عروسک شیری است که یادگاری جامجهانی 1998م است. میگوید نخستین باری که فوتبال ایران به جام جهانی رفته، این عروسکها را در استادیوم آزادی پخش میکردهاند. دیگری «مستر دماغ» است که از بیمارستان محک برای کمک به کودکان سرطانی خریده است. عروسک یادگاری زیاد دارد، چه آنهایی که اعضای خانوادهاش به او دادهاند چه عروسکهایی که مسافران به او هدیه دادهاند و حالا آنقدر عروسک دارد که به صورت شیفتی جایشان را با هم عوض میکنند: «خرسهای من برعکسند و خواب تابستانی و بهاره میروند و الان میمونها به جای آنها آمدهاند! » برخی عروسکهای آقای قندی پدر و مادر داشته و اجازه دارند هر چند وقتیکبار مرخصی بروند و به پدر و مادرشان سر بزنند: «این مککوئیل (اتومبیل اسباببازی) را عید فرستادم مرخصی! »
3600 تا لایک خوردم
چند سالی میشود که پیج فیسبوک دارد. اوایل به فکر فعالیتهای مجازی نبوده؛ اما اتفاقی باعث شده که پیج رسمی برای خودش بسازد: «آن زمان که فیسبوک نداشتم، بعضی دوستانم میگفتند در فیسبوک صفحه داری؟ عکسهای ماشینت را در فیسبوک دیدهایم. کسانی که وارد ماشین من میشدند، از آن عکس میگرفتند و به اسم خودشان منتشر میکردند و از اینجا بود که تصمیم گرفتم خودم صفحه شخصی داشته باشم.» خیلی زود هم در فیسبوک کارش میگیرد و به گفته خودش لایک میخورد.
به تعداد لایکهایش افتخار میکند: «من با اینکه فرد مشهوری نیستم، لایکهایم گاهی وقتها به اندازه یک هنرمند یا بازیگر است.» از طریق همین شبکههای مجازی با ایرانیهای خارج از کشور ارتباط دارد و با آنها دوست شده است؛ تا جایی که وقتی به ایران میآیند، ترجیح میدهند با تاکسی او جابهجا شوند. از همکارانی که شبیه او تاکسیهای عجیبوغریب دارند، خبر دارد. «تاکسی شکلاتی»، «تاکسی کتاب» و «تاکسی طبیعت» از دیگر تاکسیهای عجیبوغریب اما بانمک هستند.
آقای قندی دوست دارد در کنار تاکسیاش، یک اتومبیل شخصی هم داشته باشد؛ اما باز هم سمند سبز. در پایان مصاحبه، دفتر یادگاریاش را به من میدهد تا هم یادگاری بنویسم، هم پیشنهاد بدهم برای عروسک جدید و وقتی مینویسم: «جای فامیل دور خالیه» میخندد و میگوید: «پسرعمهزا را بیشتر دوست دارم! »