به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از همشهری، در میان تمام جادهسازیها و افزایش ایمنی آنها، برخی معتقدند که راهحل کاهش تصادفات را نباید تنها در نگاه مهندسی جستوجو کرد و گاهی نیاز است تا از زاویه دید یک جامعهشناس واقعیت را به نظاره نشست. اینکه چطور با تکیه بر آموزش و فرهنگسازی میتوان نظارهگر نحیفشدن آمار تصادفات بود، سؤالی است که پاسخ آن را از سعید معیدفر - مدیر سابق کارگروه اجتماعی، آموزش و فرهنگ کمیسیون ایمنی راهها در وزارت راه و شهرسازی - جویا شدیم. این جامعهشناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران ضمن توضیح یافتههای پژوهشی این کارگروه، نگاه تقدیرگرایانه را آفتی برای فرهنگسازیها در این حوزه معرفی کرد.
شما بهعنوان جامعهشناس چند سال ریاست کارگروه اجتماعی، آموزش و فرهنگ کمیسیون ایمنی راهها را برعهده داشتید و چه پژوهشهایی در رابطه با تصادفات انجام دادهاید؟
آمار تصادفات هر سال به تفکیک، از سوی اورژانس، هلالاحمر و پزشک قانونی ارائه میشد. ما در کارگروه دست به آنالیز این آمارها زدیم و نکات مهمی بهدست آوردیم، بهعنوان مثال رابطه قوی میان تلفات رانندگی و مسئله توسعهیافتگی پیدا کردیم.
میتوانید بیشتر در مورد این یافته توضیح دهید.
ممکن است که وقوع تصادفات در استانهای توسعهیافتهای همچون اصفهان و تهران زیاد باشد اما با بررسی محل تولد افرادی که قربانی بودند به این نتیجه رسیدیم که قربانیان معمولا به استانهای کمترتوسعهیافته- که به شهرهای بزرگ سفر یا مهاجرت کردهاند- مربوط هستند. براساس این یافته باید بودجههای آموزشی را به شهرهایی همچون سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و... انتقال دهند تا منجر به کاهش آمار تصادفات شود.
علتش چه بود؟
متأسفانه در این استانها سطح آموزش پایین است و از سوی دیگر یک نگاه تقدیرگرایانه بر زندگی افراد حاکم است. این نگاه تقدیرگرایانه موجب میشود تا افراد با گفتن این جمله که «خدا باید ما را حفظ کند» به راحتی جان خود را از دست بدهند و به نکات ایمنی همچون بستن کمربند توجه نکنند. بنده بهطور کلی با تقدیرگرایی مشکلی ندارم اما اینکه برخی بهدلیل این نگاه نسبت به زندگی بیتوجه میشوند را قبول ندارم. از سوی دیگر بخشی از مشکل به نوع وسایل نقلیه بازمیگردد و رابطه قوی میان نوع وسایل نقلیه و تلفات وجود دارد؛ چرا که افرادی که در استانهای کمتر توسعهیافته زندگی میکنند، خودروهای تولید داخل و با ایمنی کمتر در اختیار دارند. ما با تکیه بر این اطلاعات به دستگاههای مختلف گفتیم که اگر نیروی انسانی را بهعنوان یکی از عوامل تصادفات درنظر بگیریم، مهمترین وجه آن مسئله توسعهیافتگی است.کارگروه با این تحقیقات اثبات کرد که اگر تنها بر مسائل زیرساختی تکیه کند و موضوعات فرهنگی به فراموشی سپرده شود، نمیتوان برای کاهش تصادفات نقش مهمی ایفا کرد.
براساس چه یافتههای دیگری این نگاه را تأیید کردید؟
بهعنوان مثال ادعا میشد که انجام کارهای جادهسازی و زیرساختی از سال83 موجب کاهش تصادفات شد. در برابر این نظرات ما بهعنوان اعضای کارگروه و با تکیه بر یافتههایمان معتقد بودیم که اگرچه این اقدامات- جادهسازی- بیتأثیر نبودهاست اما این سکه روی دیگری هم دارد. افزایش آموزش و میزان تحصیلات، موجب میشود تا افراد به جانشان بیش از قبل اهمیت بدهند.نکته مهم دیگر هم این بود که وسایل نقلیه در گذر زمان- از سال83 به بعد- از کیفیت بهتری نسبت به قبل برخوردار شدند و اینگونه بر کاهش آمار تصادفات اثر گذاشتند.
یعنی براساس تحقیقاتی که شما انجام دادید اثبات شد که رشد فرهنگی نسبت به جادهسازی، تأثیر بیشتری بر آمار تصادفات داشته است؟
بله. بهتر است اینگونه بیان کنم که جادهسازی هم بر کاهش تصادفات اثر داشته اما تأثیر رشد فرهنگی و آموزش بیشتر بوده است.افراد با توجه به آموزش به جان خود بیشتر اهمیت میدهند و تلاش میکنند با انتخاب وسیله نقلیه مناسبتر و رانندگی بهتر خود را از خطر مرگ نجات دهند.اینکه ما شاهد تصادفات کمتری در کشورهای توسعهیافته هستیم، دلیلش را باید در ارتقای فرهنگ و توسعهیافتگی آنها جستوجو کرد و این موضوع تنها به زیرساختها مرتبط نمیشود. این موارد بسیار اهمیت دارند اما متأسفانه چون بیشتر متصدیان ما در این حوزه را مهندسان و افراد فنی تشکیل میدهند، تنها به عوامل فنی توجه میکنند و مسائل انسانی به فراموشی سپرده میشود.
جز مواردی که گفتید، براساس پژوهشهایتان چه عوامل دیگری در تصادف مؤثر هستند؟
نکته مهم دیگری که ما به آن دست یافتیم، مربوط به ارتباط سطح تحصیلات با میزان تصادفات بود. افرادی که تحصیلات بیشتری داشتند، کمتر در میان قربانیان سوانح رانندگی جای میگرفتند و برعکس افرادی که بیسواد یا کمسواد بودند، تعداد بیشتری از قربانیان رانندگی را شامل میشدند.
اگر بخواهیم با یک آیندهنگری به موضوع فرهنگ و تصادفات، صحبت کنیم، بهنظر شما چه موردی باید در اولویت قرار بگیرد؟
ما نیازمند تغییر نگاه تقدیرگرایانه نسبت به جان افراد هستیم. توجهکردن به سلامتی خود و دیگران بسیار اهمیت دارد اما متأسفانه «جان» و «حیات» در جامعه ما ارزان است و افراد راحت با جان خود و دیگران ریسک میکنند. نگاه تقدیرگرایانه آفتی برای فرهنگسازی در حوزه تصادفات است.در گام بعدی ما نیازمند نگاه درست به قانون هستیم. متأسفانه در جامعه ما قانون به درستی ریشه نگرفته است و به همین دلیل جامعه به درونیکردن قوانین نمیپردازد.
این اتفاق به بحث آموزشی بازمیگردد؟
جدا از بحث آموزش، ذات قانون و نحوه قانونگذاری هم مهم است. تمام مردم ما نسبت به قانون یک نوع تساهل دارند و احساس میکنند قانون برای فرد دیگری است؛ چرا که در روند قانونگذاری، از نظر جامعهشناسان و واقعیت موجود در جامعه استفاده نشده است. اتصال برخی از قوانین با منافع گروهی و جناحی، موجب تخریب تمام قوانین در افکار عمومی میشود، به این ترتیب افراد راهی برای دورزدن قانون پیدا میکنند؛ مانند وقتی که رانندهها در جاده با چراغزدن، محل حضور پلیس را بههم اطلاع میدهند. این اتفاق نشان میدهد که مردم نگاهشان نسبت به قانون درونی نیست و قانون را از خود نمیدانند. ما باید تلاش کنیم در وضع، اجرا و نظارت بر قوانین، تغییرات اساسی ایجاد کنیم تا قانون به شخصیت افراد تبدیل شود و به این ترتیب مردم و جامعه را از خطرات مختلفی همچون تصادف مصون بداریم.