همیشه یک نفر در دولت ها میخواهد فرمانده صنعت خودرو شود. در دولت ها این مسئولیت یا به معاون اول رئیس جمهور می رسد و یا به رئیس دفتر رئیس جمهور!
در دولت رئیسی، معاون اول فرماندهی صنعت خودرو را برعهده گرفت. رویه بر این است که در اول کار دولت ها جستجو می کنند در اقوام نزدیک، دور، همساده ها کسی از جاده مخصوص رد شده و یا علاقه به ماشین بازی دارد و بی هیچ برهان، منطق، درایت، وجدان، عقل، ترس، لرز، فهم، مملکت، نظام و آبرو، فرد را برای مدیرعاملی معرفی میکنند. نتیجه چه می شود؟
در تاریخ سه دهه گذشته هیچ احدی پاسخگو نبوده است که کی انتخاب کرد؟ انتخاب چه کرد؟ به چه کسی پاسخگو بود؟ تولید چه شد؟ کیفیت چه شد؟ سهام چه شد؟ادعاهای بیشمار چه شد؟ نتیجه این می شود که بیش از سه دهه پس از جنگ تحمیلی خودروسازی میکنیم، زیان سر به فلک زده، تولید هم سقوط کرده ولی هیچ کس سوال نمیپرسد و هیچ کس هم منطقا جواب نمی دهد. همین که طرف را بتوانند از صندلی قدرت پایین بیاورند هنر کرده اند. یارکشی سیاسی، توهم، منیت، زور و ادعاهای بی حد و حصر نتیجه مالکیت دولت ها بر این صنعت بوده و خواهد بود. مدیریت همه مدیران نتیجه اش همین خواهد بود چون این ریل نتیجه ای جز این نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
محمدعلی تیموری خیلی زود در تیتر اول رسانه های خودرویی ایران قرار گرفت. پرحرارت حرف زد، ادعا کرد. با رسانه ها به جنجال رسید ادعاهایش را پس از چند هفته و چند ماه عوض کرد. کل سایپا را قیمت گذاری کرد که بفروشد، بعد با بزرگترهایش به این جمع بندی رسیدند که شدنی نیست. بعد از آن بارها و بارها بن رو و پارس خودرو را فروخت سپس پیشمان شد و بعد مدعی شد کی گفته می فروشم فقط باید با خارجی ها جوینت ونچر بزنم و هیچوقت نه فروخت و نه جوینت ونچری راه انداخت. تیموری در یک بازه زمانی دو ساله بارها صندلی های مدیریتی شرکت های زیر مجموعه را کشید و به بخشی از قدرت هدیه داد و حتی در آخرین لحظات حضورش صندلی مدیرعامل منصوب شش ماه پیشش را هم کشید شاید جام جم دلش نرم شود و به سمیه بگوید که دلش به رحم آید. دخالت در جزئی ترین اتفاقات و تصمیم های درون شرکت سایپا و شرکت های زیر مجموعه شاخص بارز دیگری از مدیریت تیموری در دو سال گذشته بود که این رفتارش عین مالکین خصوصی بود. میزان سرشاخ شدن با مدیران حتی کارشناسان به اندازه ای بود که همه ناظران مات و مبهوت بودند. برکناری ناگهانی و حتی حذف چارت ارتباطات یک سازمان پرحاشیه در افکار عمومی است که واقعا نمونه دیگری در کل ساختار اقتصادی و صنعتی ایران ندارد. اداره کل ساختار سایپا براساس نظام آراستگی 5s توهمی بود که پایان یافت اما اینکه باور کنیم چون به عنوان مدیرعامل یک گروه خودروسازی منصوب شده ایم به معنای تسلط بر همه حوزه های اداره یک بنگاه بزرگ است قطعا توهمی بیش از اندازه است که تیموری به غایت در این مسیر قدم برداشت. علیرغم اینکه وی به بزرگان تکنوکرات اداره صنعت خودرو دسترسی داشت و حتی در ابتدای راه نشست و برخاست هایی با آنها راه انداخت اما خیلی زود توهم بر تدبیر و عقل وی حاکم شد و خیلی زود به جایی رسید که نتوانست حداقل تا پایان دولت رئیسی دوام بیاورد. اینکه تیموری با این مشخصات در آینده چه بلایی بر سر خود خواهد آورد موضوع نگرانی دلسوزان صنعت خودرو است ولی اینکه بیش از دو سال دیگر امکان اصلاح در سایپا از دست رفت و جانشینش بتواند ریل های نابود شده تیموری در بخش هایی را به سرعت تعمیر و ترمیم کند موضوع پیش روی ماست.
تلف کردن دو سال دیگر وقت سایپا برای بازسازی با حذف خردمندان تا آنجا که در توانش بود پیش رفت و نیز سردرگمی پیوسته استراتژی های کلان مملکت، دولت و حکومت باعث شد تیموری هیچ امضایی جز سردرگمی به یادگار نگذارد. بزرگترین تولیدکننده خودرو در بازار ایران تبدیل به بزرگترین وارد کننده خودرو در ایران شد. همین عبارت آخر اگر در تاریخ مدیریت تیموری بر سایپا به یادگار بماند کافیست. تیموری رفت ولی هیچ کس نفهمید وی چطور از سوی دولت برای مدیریت یکی از دو خودروسازی بزرگ کشور انتخاب شد در حالیکه پیش از آن بخش خصوصی توانایی وی را فقط فروش دوچرخه تشخیص داده بود.
اصغر خسروی مردخه